«صبح بخیر آقای پیچ پیچی» نوشته فرشته نزاکتی رضاپور در نشر مهری
جملات کوتاه با ضربآهنگ تند با لحن و زبان بسیار نزدیک به زبان روزانهی شخصیتهای نوجوان و جوان، درگیر با مسائل عاطفی در یک بافت منسجم داستانی از مشخصات داستانهای نزاکتی رضاپور است.
جملات کوتاه با ضربآهنگ تند با لحن و زبان بسیار نزدیک به زبان روزانهی شخصیتهای نوجوان و جوان، درگیر با مسائل عاطفی در یک بافت منسجم داستانی از مشخصات داستانهای نزاکتی رضاپور است.
خواننده در مواجهه با رمان “بادنماها و شلاقها” به قلم نسیم خاکسار منقلب برجا میماند و این از تاثیرات استعارههای روایی رمان است.
زینب صابر در این اشعار نمونهای از شعری را که در خیابانهای یک کلانشهر اتفاق میافتد به دست میدهد. او دانشآموخته دکتری فلسفه و هنر است و جوایزی را هم به دست آورده.
متیو رنتسی، نخست وزیر سابق و سناتور کنونی گفت: «ممنوع کردن مطالعه داستایوفسکی به عنوان اقدامی علیه پوتین دیوانگی است.» آنتونیو اسپادار مدیر قدیمیترین مجله فرهنگی ایتالیا گفت:«امروز، درست همامروز، کاملاً ضروری است که به داستایوفسکی بازگردیم.»
بار اول که برهنگیمان بهم رسید هول کرده بودم. خیس آب شدم. تا نگفته بودی نمیدانستم. دست خودم نبود. دست خودم نیست.
کاش زنی بودم/در عشیرهای گمنام/کودکم در چادری گِرهخورده/مابینِ شانههام خواب میرفت/چون برّهای سیاه/با پیشانی ِ سفید/ کاش زنی بودم/با پستانهای پُر از شیر/و ساقهایی راهبَلد/که از خارها آسان میگذشت.
رمان “باد ما را با خود برد”، روایت سه مقطع زمانی را با جهتگیریهای سیاسی و تحلیل فرا رویههای فرهنگی پیش روی مخاطب میگذارد، روایتی از منظر زبانشناسی اجتماعی و الگوی تعدی، زاویه دید ایدئولوژیک، نظام باورها، ارزشها و مقولهها که بر پایهی پارامترهای فرهنگی و عقیدتی استوارگشته است.
انجمن جهانی قلم در نامهای با امضای بیش از هزار نویسنده از سراسر جهان ضمن اعلام همبستگی با نویسندگان، هنرمندان و مردم اوکراین، تهاجم نظامی روسیه به این کشور را محکوم کرد و خواهان پایان دادن به خونریزیها شد.
علیرضا آبیز این شعر را همراه شعر بلند دیگری در سال ۱۳۹۶ با نام «کتاب بجستان» جهت دریافت مجوز نشر از سوی نشر کتاب فانوس در تهران به ادارهی کتاب وزارت ارشاد ارسال کرد. پس از چندین نوبت اصلاحیه و دیدار حضوری او و ناشر با رئیس ادارهی ممیزی شعر وزارت ارشاد، سرانجام به طور کامل غیرقابلچاپ اعلام شد.
بهتزده، روی تمامی خطوط، مرگ تو ایستاده است بکتاش! کاش در رثای خودت و صافی صدایت از حلقوم زندگی، شعری میسرودی از زیر خاک، پنجره میگشودی به پاکی ندایت و خودت که از همه ما دریغ شدی.
انسانی که فلوبر باشد، آکنده است از ناسازگاریها و با اینهمه آدمی که به تمامی خودش است. با همهی ناگواریها میتوانی درک کنی که نظرش چیست.
سمانه سرچمی شاعر و نقاش است و شعرهایش در مطبوعات به چاپ رسیدهاست.
انتشارات پیام (کتابفروشی گوته – حافظ) در شهر بن آلمان کتاب تازهای منتشر کرده است. این کتاب «آنچه من با قلم نور نوشتم» نام دارد و زندگینامه خودنوشت منوچهر دقتی، عکاس – خبرنگار ایرانی است.
در نگاه اول، از دور، مانکنی نشسته بود؛ سر خم کرده روی دست مشت شده زیر چانه اما از نزدیک، معلوم میشد مانکن نیست. اولاً به این دلیل که مانکنها را اغلب ایستاده میسازند و دوماً از نزدیک میدیدی که فقط یک تنه است به شکل استوانهای نامتوازن و دو دایره یکی برای سر و دیگری برای مشت، همین.
من، خواستم تا آخرین تعبیر غم باشم/من، خواستم باشم اگرچه متهم باشم/هر قدر کم، هر قدر کم،هرقدر کم باشم،/باید خودم، باید خودم ،باید خودم باشم
یعقوب یادعلی، از داستاننویسان معاصر سهشنبه ۳ اسفند / ۲۲ فوریه در ۵۱ سالگی بر اثر سکته قلبی در بوستون آمریکا درگذشت. مهمترین اثر او رمان «آداب بیقراری» بود.
سِفر خروج ماجرای مهاجرت – تبعید – گریز یک مرد افغان به ایران است؛ موسی، سیودو ساله. سالهای پایانیی دههی ۱۳۸۰ خورشیدی است. روزهایی چند به دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوریی ایران مانده است؛ به انتخاباتِ ۲۲ خردادماه سال ۱۳۸۸؛ به رقابت محمود احمدی نژاد، محسن رضایی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی.
نویسنده در این نامهها میخواهد حقیقتی را درباره چیستی و کیستیاش با دخترش در میان بگذارد و آن حقیقت هم این است که او در قابی که برای یک زن به اصطلاح نجیب مسلمان در نظر گرفتهاند نمیگنجد.
«تندادگی» نوشته ری را عباسی یک ساگای خانوادگی است که در سالهای دهه اول شکلگیری و تثبیت انقلاب در ایران اتفاق میافتد. داستان عاشقانهای که
روایت علی عربی از سرگذشت تبارش حکایت آشنایی در سرزمین خشک و کم آب شرق و جنوب شرق ایران است. شعرهایی از او را میخوانیم و شعری از او را با صدا و اجرای شاعر میشنویم.
صبح اول فروردین هزار و سیصد و هشتاد و یک، جلوی تلویزیون نشسته بودم و داشتم به تکه تکههای پازلی که بهرنگ از صبح زود داشت کنار هم میچید نگاه میکردم. پازل را هفتهی پیش از آن برایش خریده بودم. خانهای آجری، با پنجرههای بزرگ که رو به برکهای پر از مرغابیهای رنگ به رنگ باز میشدند.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.