ریموند کارور: «قرقاول»، به ترجمه خسرو دوامی
«جرالد وبر» دیگر حرفی برای گفتن نداشت. خاموش ماند و به رانندگی ادامه داد. ابتدا «شرلی لِنارت» بیدار مانده بود. ساعتی را در خلوت با جرالد گذراندن برای او ارزشی خاص داشت.
«جرالد وبر» دیگر حرفی برای گفتن نداشت. خاموش ماند و به رانندگی ادامه داد. ابتدا «شرلی لِنارت» بیدار مانده بود. ساعتی را در خلوت با جرالد گذراندن برای او ارزشی خاص داشت.
سمیه دانشیار در این برنامه فرازی از «کتاب ناآرامی» به ترجمه حسین منصوری را اجرا میکند. این برنامه را همراه با فادوخوانی آمالیا رودرگریز (۱۹۹۹ –۱۹۲۰)، خواننده شهیر پرتغالی بشنوید:
دو عامل تعیین کنندۀ توفیق ادبی است: نخست برخورداری از توانایی ذاتی، و سپس نیاز (تمایل واژۀ ضعیفی است) به پرورش همۀ ابعاد این تواناییِ ذاتی تا به نهایت، از طریق تلاش ایثارگونه. ت
اینجانب از طرف هیئت اجرایی دبیران به عنوان زن سال ۲۰۰۶ برگزیده شدهام. دچار حیرتم. مرقوم فرمودهاید که این جایزه به زنانی تعلق میگیرد که نمونهی «شایانی» برای همتایان خود باشند و دستاوردهای خود را «ارتقا» ببخشند.
قصهنویسی در معنایی که مدّ نظر ماست، فرآیندی است که نویسنده باید از مراحلی عبور کرده باشد، تا بتواند بنویسد. بنابراین مخاطب نیز باید دشواریهای مطالعه آثار نویسندگان صاحب سبک را بر خود هموار کند.
ایتالو کالوینو ما را خطاب قرار میدهد: آرام بگیر. حواست را جمع کن. تمام افکار دیگر را از سر دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده در پس ابر نهان شود.
در ناحیه ما گاو نر کمیاب است. علفزارى براى چریدن یا زمینى براى شخم زدن وجود ندارد: فقط درخت میوه کاشته مىشود و خاک قطعه هاى کوچک زمین هم آن قدر سخت است که براى شکستن آن از کلنگ استفاده مى شود.
تردید دارم که نویسندهای وجود داشته باشد که در مقطعی از زندگی ناگزیر نشده باشد به خاطر الزامهای زندگی کارش را کنار بگذارد.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
در روایت همیشه دلالتی عِلّی و پرمایه وجود دارد: “یکچیز به دلیل چیزی دیگر”. “پادشاه درگذشت و سپس شهبانو درگذشت” شرح وقایع است. اما “پادشاه درگذشت و شهبانو از غم و اندوه درگذشتِ پادشاه درگذشت” داستان است.
یادم نمیآید با اطمینان بگویم اولین بار کِی بود که از وجودش آگاه شدم. اما اگر اشتباه نکنم بعد از ظهر یک روز زمستانی بود در یک تراموا که از محلهای شلوغ میگذشت.
«بگذار آن را جاز بنامند» نوشته جین ریس و به ترجمه نسیم خاکسار: روایتی از عصیان یک دختر مهاجر رنگینپوست در لندن که سیستم او را به آستانه درهمشکستگی و فروپاشی درونی میرساند. به شکل کتاب صوتی.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
بسیاری از جوانان عشقورزیشان در تعریف عشق نمیگنجد. همانها هم خیلی زود تسلیم ظاهر و تن یکدیگر میشوند و بهراحتی تنهایی و خلوتشان را رها میکنند.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
کتاب ناآرامی، کتابِ سرخوردگی از جهان و بنای یادبودِ ظلمانیترین خوشبختیها و کتابِ ذوق و شوق و شادمانی است. فرناندو پسوا کیست؟ او را به یاد میآوریم.
در سرزمینهایی که دیگران جستجو میکنند سروکارمان تنها با بیگانهگان و بینامونشانهاست. هرگز آن مسافر غریبی که در خفا لذت برده نبودهام.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
ساعت ۸ صبح پنجشنبه ۱۶ ژوئن ۱۹۰۴، مردی میانسال برای خریدن قهوه از خانه خارج میشود. این تاریخ سرآغاز یک اسطوره در ادبیات معاصر جهان است. یولسیز به ترجمه اکرم پدرامنیا.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.