از دیگران

ادبیات غرب

دوریس دوری: «یک جفت کفش نو برای خانم هونگ» به ترجمه ایرج زهری

لئوپولد می‌گوید: “عجیبه، اون زمان‌ها من علیه جنگ ویتنام مبارزه می‌کردم. حالا هیچ نمی‌دونم اونجا چه خبره. ” من می‌گویم: ” هو، هو، هو، شی مین! ” و کفش‌های کوچول موچول خانم هونگ را روی سر و سینه‌ی لئوپولد تا ران‌هایش می‌لغزانم.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

فریبا صدیقیم: آیا کافکا نویسنده‌ای مذهبی بود؟

داستان‌های کافکا به صورت غیر قابل اجتنابی تلاش‌های نومیدانه و مذبوحانه‌ی شخصیت‌هایی است که سعی می‌کنند کار درست انجام دهند، اما همیشه مانند خودش گیج، سردرگم و ناکام می‌مانند. شاید همین اصرار در کار درست است که کافکا را هم تراز یک مقام مذهبی می‌کند.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

ولادیمیر کریزینسکی: «بورخس، کالوینو و اکو: فلسفه‌های فراداستان» به ترجمه تارا نوری

در این جستار این موضوعات بررسی می‌شود: تنوع فرم‌ها و گفتمان‌های فراداستانی و نسبت آنها با مفهوم منطقی زبان‌های رسمی و فرازبان؛ شیوه‌ای که فراداستان در ادبیات دگرگونی ایجاد می‌کند؛ و فلسفه‌های متنوع فراداستانی که در آثار بورخس، کالوینو و اکو بازتاب می‌یابند.

ادامه مطلب »
از دیگران

اریک امانوئل اشمیت: «چهره‌نگاری با اشیا» به ترجمه رباب خمیس

همین که شی‌ای را یافتید که باعث می‌شود بتوانید به یک شخصیت، بدون توصیف مستقیم او جان ببخشید، از شیوه چهره‌نگاری با اشیا استفاده کنید. این روش لزوماً مانند فلوبر که آن را بر موجودات روزمره متمرکز می‌کند تقلیل‌گرا نیست.

ادامه مطلب »
از دیگران

روبر پنژه: «لیبرا» به ترجمه عاطفه طاهایی – بخش هشتم

آن یکشنبه، آخر ژوییه، دوشیزه لورپایُر با شاگردان کوچکش به جنگل رفته بود، به‌ش می‌گویند گردش مدرسه، قرارشان سر چهارراه دِزوبلی بود ساعت نه و نیم بعد از مراسم کلیسا،  هوای خیلی مطبوعی بود، یا شاید خیلی گرم.

ادامه مطلب »
از دیگران

عدنیه شبلی: «زبان اغواگر» به ترجمۀ عباس شکری

اورشلیم. اواخر پاییز ۲۰۰۰. من با جعبه‌ای که می‌خواهم به خارج از کشور بفرستم در راه اداره پست هستم. در صف اداره پست می‌ایستم. دیگر برایم مهم نیست چقدر باید منتظر بمانم. انتظار بخشی از زندگی در فلسطین شده است.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

هرتا مولر: «تانگوی نفس‌گیر» به ترجمه فاطمه حسن‌زاده

مادر جوراب‌ ابریشمی سیاه را روی میز می‌گذارد. جوراب‌ ابریشمی ساق‌هایی کلفت و پانما دارد. آن‌ها شیشه‌‌‌ای سیاهند. جوراب‌‌ ابریشمی پاشنه‌هایی ضخیم و گرد و پنجه‌هایی ضخیم و نوک‌تیز دارد. آن‌ها سنگی سیاهند.  

ادامه مطلب »
از دست ندهید

تد چیانگ: «تاجر و دروازه‌ی کیمیاگر» به ترجمه فاطمه احمدی آذر

داستان بلندی از یکی از مهم‌ترین نویسندگان علمی -تخیلی جهان. یک داستان در سه داستان با ترجمه‌ای ماهرانه و روان که بیانگر این معناست: هیچ‌چیز گذشته را پاک نمی‌کند. توبه وجود دارد. کفاره وجود دارد. بخشش نیز وجود دارد. فقط همین، اما همین نیز کافی است.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

ویرجینیا وولف: «مری ولستون‌کرافت» به ترجمه قاسم چلیپا

جنگ‌های بزرگ در کمال تعجب تأثیراتی دارند ادواری. انقلاب فرانسه برخی را گرفتار و لت‌وپار کرد؛ از سر برخی دیگر گذشت بی اینکه تار مویی را برآشوبد. می‌گویند جین آستن هیچوقت یادی از این انقلاب نکرد؛ چارلز لمب محلی به آن نگذاشت؛ بو برامل اصلاً در نخ این موضوع نبود.اما برای ولستون‌کرافت و برای گادوین، انقلاب فرانسه سپیدۀ صبح بود.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

سورنا دانایی: «شرم»ِ سلمان رشدی – بازی‌های روایی در رمان پسا‌مدرن

از آن جا که درک ما از واقعیت، فردی است، پس شیوه‌های بازنمود واقعیت نیز متفاوت و فردی است. ما در بررسی شگردهای روایی رمان “رشدی” به همین بازی‌ها و شگردهای متنی و روایی نظر داریم.

ادامه مطلب »
از دیگران

اریک امانوئل اشمیت: «هنر چهره‌نگاری از راه تأثیر»، به ترجمه رباب خمیس

بیان تأثیر، احتمالاً از بیان جزئیات ثمربخش‌تر است. جزئیات لزوماً جهانشمول و همگانی به نظر نمی‌رسند. بنابراین، فرق بگذارید میان تنبلی، که از صفت‌های ساده‌ای‌ همچون زیبا و شکوهمند و عالی استفاده می‌کند و زیبایی‌شناسیِ تأثیر.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

تارا نوری: داستان‌های کوتاه ایتالو کالوینو و شروع‌های تازه

از گفته‌های کالوینوست: آدم نوشتن را با رغبت شروع می‌کند، اما زمانی می‌رسد که قلم در جوهرِ غبار گرفته فقط خیس می‌خورد و از آن حتا یک قطره زندگی هم جاری نمی‌شود. زندگی تماماً بیرون است، بیرون پنجره، بیرون خود شخص.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

محمد رفیع محمودیان: ادبیات داستانی روز ژاپن- تصادم حضور در جهان و هستیمندی

  نویسندگان روز ژاپن به ناگهان در صحنه‌ی ادبیات جهانی حضور پیدا نکرده‌اند. آنها در تداوم سنتی ادبی در جهان مطرح شده‌اند. درکی متمایز و تا حدی شاعرانه از زندگی و نقشی که انسان در جهان ایفا می‌کند به آن نویسندگان جایگاهی ویژه در ادبیات جهانی بخشیده است.

ادامه مطلب »
از دیگران

روبر پنژه: «لیبرا» به ترجمه عاطفه طاهایی – بخش هفتم

 یا این که دوشیزه آریان که برای سر وقت بودن همیشه نیم ساعت جلوتر حاضر می‌شد ساعت یازده با کار خیاطی‌اش روی ایوان رفته و بعد ناراحت از گرما یا بی‌قرار از چیزی که در مورد آن دختره پَس‌تان شنیده بوده …

ادامه مطلب »