بانگ – نوا

سیاوش محمودی، پوستر: ساعد
بانگ - نوا

بهروز شیدا: سیاوش ما رفته است – خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل سیاوش محمودی در چند خط

سروجان سیاوش به تیر مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی برباد می‌رود. فریاد سوزان مادر اما حکم خفا نمی‌خواند. سیاوش سوار از آتش‌ گذشته‌ای است که پُرطراوت تن‌اش به تیر تاخت‌کُشان به‌ خاک می‌افتد.

ادامه مطلب »
Elyad_Rahmanipour2
بانگ - نوا

اسفندیار کوشه: ایلیاد پسر ارسلان

پسرک در پس‌زمینه، پشت به دیوار پاهایش را بغل کرده و نگاهش را به سمت ابدیتی مبهم دوخته بود. چند دراژه‌ی قرص کنارش افتاده بود و چند تا لیوان یک‌بار مصرف. یک رهگذر بودم که از اقبال بد داشتم از کنار ترمینال می‌گذشتم.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

چشم دیو زیر پای اسرا – داستان اسرا پناهی به روایت سودابه. ر

اردبیل مثل همیشه سرد بود. تا آن‌وقت دیگر همه می‌دانستند که دختری کشته شده است و خونشان به جوش آمده بود. دختری از جنس خودشان با آرزوهای خودشان و به همان زیبایی که بچه و بزرگ، زن و مرد، پسر و دختر تجسمی از زیبایی در ذهن داشتند. یک زیبایی بی‌نهایت معصوم.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا:امید ما رفته است، خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل امید سارانی در چند خط

امید سارانی، پسر سیزده ساله، یکی از بسیارانی است که به تیر مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی در نمازگاه کشته می‌شود. او شوقی است که پیش از آن‌که مقصود بیابد، زیر دندان مرارت‌تباران جویده می‌شود؛ مرادجویی که به شلیک نامرادی‌خوانان جان می‌دهد. تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل امید را در چند خط بخوانیم.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

«سگ‌ها در خیابان»: داستان نیما شفق‌دوست به روایت اسفندیار کوشه

بیست و سوم مهرماه،  چند روز پس از کشته شدن اصلان، همه در اتاق فرماندهی جمع شده بودیم. روی نقشه‌یی که بر دیوار رییس ناحیه‌ی انتظامی برجسته‌تر از هرچیز دیگر به نظر می‌آمد، پر از سوزن‌های ته‌گرد رنگی بود. شلوغی‌ها از کنترل خارج شده و وارد یک مرحله‌ی تازه شده بود.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا: اسرای ما رفته است -خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل اسرا پناهی در چند خط

اسرا پناهی، دختر پانزده ساله، ۲۰ مهرماه ۱۴۰۱ در حمله‌ی مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی به دبیرستان شاهد در شهر اردبیل کشته می‌شود. اسرا اشک اندوه از رنج زخم‌ها و خواست پرشور التیام است که زخم مرگ نصیب می‌برد؛ به دام ریسمان رنج‌بافان می‌افتد.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

«پرواز همه آن فاخته‌ها در آسمان شیرآباد»، به روایت حسین نوش‌آذر

شبی که امید سارانی چشمانش را برای همیشه به روی زندگی بست، فاخته‌ها فوج در فوج به سمت ماه پرواز می‌کردند. همه حالا دیگر می‌دانستند که دل همیشه عاشق پیرمردی که در نوجوانی مرده بود آرام گرفته است.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

«فریشته‌یه یک»، داستان سارینا ساعدی به روایت گلرخ آزاد

تا آن‌وقت کمتر کسی توانسته بود فرشته را ببیند. آنهایی که دیده بودند می‌گفتند خرمنی از گیسوان بلندش را روی سینه رها کرده و دستی به گیسو دارد. دست دیگر بلندای دامنش را گرفته تا در کوچه‌های تنگ و تاریک محله «آیسر» گلی نشود.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

حسن حسام: الوداع شادمانه

شعر حسن حسام برای مجید رضا رهنورد، پهلوان خراسانی در چهلم او به شکل چند رسانه‌ای در بانگ نوا همراه با صدا و اجرای شاعر در گفت‌وگو با مرگ.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا: ستاره‌ی ما رفته است- خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل ستاره تاجیک در چند خط

او نوری است که پیش آز آن‌که خانه روشن کند، اسیر تاریکی‌ی بلا می‌شود. کبودی‌ی تن او ترجیع‌بند کابوسی است که مصرع رهایی نمی‌جوید. تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل ستاره را در چند خط بخوانیم.

ادامه مطلب »