
غزلی از فائزه جنیدی
غزل فائزه جنیدی با بیانی لطیف، سفرِ ناتمامِ انسان به سوی معنا را روایت میکند؛ گویی راوی در دایرهای از انتظار و زخم گرفتار آمده، اما هنوز به شهرِ آرمانیِ خود نرسیده است.
غزل فائزه جنیدی با بیانی لطیف، سفرِ ناتمامِ انسان به سوی معنا را روایت میکند؛ گویی راوی در دایرهای از انتظار و زخم گرفتار آمده، اما هنوز به شهرِ آرمانیِ خود نرسیده است.
این سروده، مویهنامهای است برای دردِ مشترکِ انسان و میهن: “زخم بر پیکر تو، زخم بر جانِ من است”. اما در این سوگواره، امیدواری نیز نهفته: “تو ققنوسی و از این آتش، باز خواهی جهید”…»
گفتوگویی پرهیجان و در عین حال طنزآمیز و ابسورد از یک خانواده ایرانی کنار دریاچه بند طرقرود در حوالی نطنز در دامنه کوههای کرکس که شاهد عبور موشک فتاح در آسمان هستند.
سحرگاه ۲۷ خرداد دو هنرمند، پارسا مصلحیفرد (نوازنده) و آرمین مختاری (هنرمند نقاش) بر بام خانهای در تهران. نمایی از کوهستان در دوردست. برج میلاد و خانههایی با ساکنانی که ممکن است شهر را ترک کرده باشند. در پهنهی آسمان درگیری پدافند هوایی با جنگندههای متخاصم.
داستان با تمرکز بر رابطه مادر و دختر، خشونت خانگی را نه فقط به عنوان یک اتفاق فیزیکی، بلکه به عنوان فرسایش تدریجی عاطفی و روانی نشان میدهد. داستان بر تجربهٔ رنج و مقاومت زنان در فضایی مردسالار متمرکز است و به ویژه در بازنمایی مهر مادری و مقاومت خاموش زنان در برابر خشونت موفق عمل میکند.
در این داستان طلایی که نماد ثروت است، بهجای رهایی، به دیوانگی و فروپاشی روانی منجر میشود. به این ترتیب نویسنده با تبدیل تدریجی یک شیء مادی به هویتی روانی، استعارهای چندلایه خلق میکند که هم کالایی شدن روابط انسانی را به تصویر میکشد و هم پیامدهای ویرانگر آن را. این ارتباط یکپارچه بین نماد و کنش داستانی، بدون نیاز به توضیح صریح، نظام سرمایهداری را بهصورت یک تراژدی انسانی به نمایش میگذارد.
در «دستمال گلدار» شاعر در مرز میان مرگ و زندگی، به دنبال امیدی نیلوفرگونه از دل مرداب است. شعر با طنز تلخ فقدان و تلاش برای یافتن معنا در پایان عمر را روایت میکنند.
غزل نخست با تصاویر پرتوان روحیهی مقاومت و امید را در برابر تاریکیها ترسیم میکند. غزل دوم اما با نوستالژی زیباییهای ازدسترفته آغاز میشود و جهانی آرمانی را توصیف میکند که گویا تنها با “یک دم نغمهخوانی” میتواند بازآفریده شود. این دو غزل در کنار هم، دو روی یک سکهاند: ستایش پایداری در تاریکی و حسرت رویشهای محققنشده.
اهیری با انتخاب زبان ایتالیایی، تجربهی مهاجرت و یادگیری زبان جدید را بازتاب میدهد و با توصیفات دقیق و سبک نگارشی ساده اما عمیق، پیچیدگیهای زندگی مهاجران و تعاملات زبانی و فرهنگی را به تصویر میکشد. مقدمهی کتاب، روایتی شخصی از چالشها و شگفتیهای یادگیری زبان ایتالیایی است که بهعنوان دریچهای به داستانهای مجموعه عمل میکند.
گروهی از شاعران سرشناس با کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام» با کمپین سهشنبههای اعتراضی زندانیان، همراه شدهاند. اشعار کارزار در بانگ هم منتشر می شود. گروه دوم اشعار با شعرخوانی تصویری آرش معمار، آرش چاکری، هنگامه هویدا، نگین آرامش و آرش نصرتاللهی.
کارزار شعر زندگی در برابر اعدام به پایان رسید. در قالب ویژهنامهای در نشریه ادبی بانگ با شعر دبیرکارزار این اشعار را بازنشر میکنیم. در این شعر از آتفه چهارمحالیان، شهر موجودی زنده و زخمخورده است که «گوشههای مقتول خود را مینامد»— چنانکه گویی هر کوچه از کوچههای شهر یک اعدامی را به یاد میآورد. در این میان تعبیر «صابون غم» که هر روز ساییدهتر میشود و «سیاهی قضات را میبوید»، بیانگر شستوشوی وجدان جمعی و عادیسازی اعدام است.
گروهی از شاعران سرشناس با کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام» با کمپین سهشنبههای اعتراضی زندانیان، همراه شدهاند. اشعار کارزار در بانگ هم منتشر می شود. گروه نخست اشعار با شعرخوانی تصویری پویان مقدسی،مریم جعفری آذرمانی، مهتاب قربانی، فاطمه اختصاری و شوکا حسینی.
. زخم بستر، نشانهایست از پوسیدگی تدریجیِ جسم و روح در محیطی که «نگهداری» را جایگزین «مراقبت» کرده است. صحنهی پایانی، پرسشی دردناک را پیش میگذارد: آیا قلب زن سالمند قصه، تا آخرین لحظه، تنها برای خودش میتپید یا کسی صدای آن را میشنید؟
مراسم تشییع پیکر و خاکسپاری شیوا ارسطویی، نویسنده فقید دوشنبه ۲۲ اردیبهشت در مقابل خانه هنرمندان برگزار شد. این یکی از موارد اندک در تاریخ معاصر ایران بود که زنان بدون پوشش تحمیلی زیر تابوت نویسنده را گرفتند.علی صبوری، شاعر معاصر و از هموندان شیوا ارسطویی در کانون نویسندگان ایران شعری خطاب به او سروده است.
در شبی بهیادماندنی در گوتنبرگ، ۹ اثر تازهی حسن حسام، شاعر و فعال سیاسی، با حضور دوستداران شعر و ادبیات رونمایی شد. از مجموعه سهزبانهی «رنگینکمان» تا «سرودههای خیابانی» الهامگرفته از قیام ملت ایران، این آثار فریاد آزادی و عشق را در کوچههای شعر طنینانداز میکنند.
بخش آغازین قطعه با ریتمی آزاد پیش میرود و حسوحال اثر را تنها سازهای بادی شکل میدهند. اما با ورود مضرابهای ریتمیک سنتور، موسیقی ساختار منظمتری مییابد و تصویر بارش باران را کامل میکند. این تحول ریتمیک، بستر را برای اوجگیری دیالوگ عاشقانه نی و شاکوهاچی فراهم میسازد که تا پایان قطعه به شکلی پرشور ادامه مییابد.
علی شفیعی، مترجم رسمی در سوئد، در خاطرهای از کتاب «ناگفتههای یک مترجم»، تجربه ترجمه برای مردی با بیماری مقاربتی در بیمارستان دندریا را شرح
آریامن احمدی در این شعر ضمن ابراز همدردی عمیق با قربانیان فاجعه انفجار بندر رجایی در بندرعباس و به تصویر کشیدن درد، ویرانی و از دست دادن زندگیها، همزمان امید به بازسازی و احیای این شهر با تکیه بر روحیه مقاوم مردم، فرهنگ غنی جنوب و زیباییهای طبیعی آن را در دل ما زنده نگه میدارد. شاعر با زبانی عاطفی و تصاویر زنده، بندرعباس را به عنوان شهری زنده و پرجنبوجوش به تصویر میکشد که با وجود غم و مصیبت، میتواند با همبستگی و عشق مردمش دوباره برخیزد و به شکوه خود بازگردد. این شعر را با صدای شاعر میشنویم:
قدرت اصلی این داستان در خلق شخصیتی زنده و فضاسازیست که در خدمت بازآفرینی دنیای درونی کودکی آسیبدیده و تنها قرار میگیرد: اثری تأملبرانگیز که نابرابریهای اجتماعی را از دریچهای انسانی و دردناک روایت میکند.
قطعه «شرجی و گرما» از گروه «جهله» نمونهای درخشان از این امتزاج فرهنگی است که در آن سازهای بومی جنوب ایران مانند جهله (کوزه سفالی)، دایره و دمام با موسیقی راک ترکیب شدهاند. استفاده از اشعار محلی با گویش جنوبی و ریتمهای بومی، فضایی اصیل و در عین حال مدرن خلق کرده که هم نمایندهی موسیقی منطقه است و هم با زبان جهانی راک گفتگو میکند.
این گویش غنی که به دلیل قطع پیوندها در آستانه فراموشی قرار گرفته است، سرشار از پند و حکمت و مثل و البته ترانه است. بخشی از این ترانهها در کنار سرودهای مذهبی و ادعیه منظوم که در کنیسهها خوانده میشد، ضبط و ثبت شده است. نغمهای از این مجموعه را میشنوید:
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.