خسرو پوینده: نگاهی به کتاب «بن‌بست قهرمانی: خاطره‌های کودکی»ِ عباس شکری

بُن‌بست قهرمانی، بخشی از خاطره های دوران کودکی «عباس شکری» است که در یازده عنوان با لحنی طنزآمیز، شرایط اجتماعی محله‌ای در شیراز در «دروازه سعدی» را به تصویر می کشد. این کتاب را اخیراً نشر آفتاب در نروژ منتشر کرده است. خسرو پوینده «بن‌بست قهرمانی» را معرفی می‌کند: «عباس شکری با نثر شیوا، روان و بی‌آلایش‌اش از چگونگی رابطه‌های میان انسان‌ها می‌گوید و طرز فکرشان به مقوله‌های بسیاری از جمله برخورد با بچه‌ها و تربیت آن‌ها، عشق، داستان‌سرایی و قصه‌گویی، اقتصاد و اجتماع.»

می‌خوانید:

اگر از خواندن کتابی لذت ببریم بی‌گمان ما را به اندیشیدن نیز وامی‌دارد حتا در بی‌آلایش‌ترین آن‌ها با این معنی که در حال خواندنش تجربه‌های مشترکی احساس می‌کنیم. بن‌بست قهرمانی از خاطره‌هایی می‌گوید که در بطن جامعه روی داده‌اند و در همان حال نمایی‌ست از جامعه‌ی زمان خود هرچند تمامی خاطره‌های آن فقط محدود به کوچه‌ای با نام “بن‌بست قهرمانی”ست. خاطره‌هایی که با نثر شیوا، روان و بی‌آلایشش از چگونگی رابطه‌های میان انسان‌ها می‌گوید و طرز فکرشان به مقوله‌های بسیاری از جمله برخورد با بچه‌ها و تربیت آن‌ها، عشق، داستان‌سرایی و قصه‌گویی، اقتصاد و اجتماع بدون اشاره‌ای به آن‌ها. آنچه مهم‌تر از چنین مقوله‌هایی که بی‌گمان در بسیاری از اثرها ردی از آن‌ها می‌توان گرفت پیوندهای صمیمانه، خودمانی و همدلی حتا در کشمکش‌ها و مشاجره‌های ظاهری در سادگی و بی‌آلایشی بین انسان‌های آن زمان است که لذت خواندن این کتاب را افزون می‌کند به‌ویژه که با طنزهای ظریفی آمیخته شده که خنده‌های ناگهانی و قهقهه زدن‌هایی از تصویرسازی رویدادها پیامد آن است و با خواندن و تصویر آن‌ها گاهی نیز این حسرت در ژرفای دل احساس می‌شود که دیگر اثری از آن صمیمیت‌ها و بی‌آلایشی‌ها نمانده و یا چنان در لایه‌های گاه خودخواهی و خودبینی به فراموشی رفته که به رو نمی‌آید.

عباس شکری – پوستر: ساعد

در حال خواندن کتاب انگار فیلم آن را هم در همان آن در حال تماشا هستیم. دیدن بچه‌ها، بچه‌هایی نه در خاطره‌ها که زنده در حال و در کوچه و خیابان‌ها و پشت‌بام‌ها و شیطنت‌ها و بدجنسی‌های معصومانه‌ی آنان و آن نگاه شگفت‌زده، حتا با دیدن تکرار این شیطنت‌ها، و خشمگینانه در عین محبت قلبی بزرگ‌سالان به آنان، تصویرهای ناخودآگاهی‌ست که در ذهن خواننده شکل می‌گیرد و در همان حال چگونگی اندیشیدن ساده‌ی آنان در گیرودار وضعیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن زمان که از کوچه‌ای بن‌بست در محله‌ای از شیراز آغاز می‌شود و به کل شهر می‌رسد و سرانجام با پرواز تخیل خواننده بر فراز تمامی ایران، زندگی در آن زمان و آن سال‌ها و اجتماع آن زمان را به ما نشان می‌دهد بدون اینکه از آن کوچه‌ی بن‌بست و خیابان‌های پیرامون آن گامی فراتر نهد.

با خواندن هر خاطره‌ی آن حس می‌کنیم چقدر زندگی و شور و حال آن در همین کوچه‌ی ساده و صمیمی و کوچک موج می‌زند و چقدر هیجان‌آور است تصویرهایش که در لذت‌بخشی آن اندوهی هم خیزاب برمی‌دارد از روزگاری که در صمیمیت و بی‌آلایشی خود نمی‌داند حتا با شیطنت‌های یک کودک چه کند. این‌که دختری را اجازه نداده‌اند درس بخواند تا از دیدشان چنین و چنان نشود و همچون آن کوچه‌ی بن‌بست فکرشان نیز به بن‌بست آموخته‌هایی رسیده که نسل به نسل بدون پرسش در ذهن‌شان باقی مانده. اما با چنین نگرش‌هایی از زیبایی آن پیوندهای انسانی و بی‌آلایش کم نمی‌شود و فقط ای کاشی به ذهن می‌رسد که این پیوندها از اندیشه‌هایی که در بن‌بست تاریخی مانده‌اند رها بود.

کودکان این کتاب و در حقیقت کودکان آن زمان در شادی‌های‌شان با قصه‌ها آشنا می‌شدند هنگامی‌که تصویرشان به ذهن می‌آید که شگفت‌زده، کنجکاو و هیجان‌زده با مشت‌های کوچک زیر گونه هم‌زمان که دراز کشیده‌اند و پاهای کوچک‌شان را یکی از پی دیگری تکان می‌دهند به قصه‌ها و داستان‌های بزرگ‌تری در جمع گوش سپرده‌اند. جمعی که با صمیمیت‌های‌شان در ذهن کودکان نهال همگی با هم و برای هم می‌نشانند باوجود اختلاف‌های‌شان و بدجنسی‌های مضحک گاه و بی‌گاه‌شان در همان کوچه‌ی ساده‌ای که ذهن و نگرش کودکانش را بیشتر به جنب‌وجوش و جستجو و خیال و فکر می‌کشاند و از آنان متفاوت و یگانه می‌سازد و ازاین‌رو حسرتی دیگر نیز احساس می‌شود در سنجش با ذهن کودکانی که امروزه اسیر دنیاهای مجازی و تکنولوژی منفرد سازی به‌جای فرد سازی شده‌اند. دنیاهای مجازی که آنان را در دستگاه مصرف سازی کنونی به همسان‌سازی‌هایی می‌کشاند که از انسان‌ها یک شکل، یک قالب و یک فکر ایجاد شود که در نهایت انسانی مصرف‌گرا و در خدمت آن باشد و شاید دیگر برای هر تحول بنیادی تغییر این مسیر مخرب دیر شده باشد.

در جاهایی اگر جزییات بیشتری گفته می‌شد از خاطره تصویرسازی‌های ژرف‌تری انجام می‌شد. شاید مقصود نویسنده این بوده که اثرش فراتر از خاطره نرود و به داستان خیلی نزدیک نشود. هرچند بدون آن جزییات هم از روال گفتگوها تصویر فضا و انسان‌های درگیر در رویدادهایی که در خاطره‌های گوینده به‌جامانده به‌خوبی شکل می‌گیرد و از لذت خواندن آن نمی‌کاهد. طرز نگارش این اثر کم‌حجم شیرین و روان است و خواننده را ناخودآگاه از خاطره‌ی در حال خواندن کتاب به خاطره‌های شخصی خود می‌کشاند چون هر یک از ما در کودکی شیطنت‌ها و بدجنسی‌های بی‌آلایش خود را داشته‌ایم که ما را به خنده  و نوشخند و گاه نیشخند و اندوه می‌کشاند.

در حال خواندن اثر حس می‌کنیم، شاید با اندوهی تلخ، که پیوندها در آن با همه‌ی سختی‌هایش محکم‌تر است و چیزی به نام بیگانگی میان آنان دیده نمی‌شود هرچند گاه با رفتارهای ناپخته‌ای همراه است که از صمیمیت ریشه می‌گیرد، صمیمیتی که در ناآگاهی هنوز به پختگی نرسیده. اما همچنان این افسوس و دریغ را در دل می‌نشاند که ‌کاش دنیای امروزه آن صمیمیت را می‌داشت و چنین به بیگانگی میان انسان‌ها کشیده نمی‌شد.

تهیه کتاب (+)

بیشتر بخوانید:

از همین نویسنده در بانگ

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی