در روزهای پایانی سال ۱۴۰۲، دهها دستاندرکار هنر و فرهنگ ایران در نامهای سرگشاده به روند دادرسی در پرونده قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر، همسرش، اعتراض و اعلام کردند که دادگاه آنها را «نمایشی» و فاقد مشروعیت میدانند. آنها در این نامه که روز جمعه، ۲۵ اسفند، منتشر شد نوشتهاند که «پایان تلخ و پُردرد» برای زندگی داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر، هر دو سینماگر، را «مظهر شرایط فاجعهباری» میدانند که «دگراندیشان در سرزمین ما سالیان سال است که اسیر آن شدهاند». داریوش مهرجویی، از برجستهترین سینماگران ایران، و وحیده محمدیفر، همکار و همسر او، شامگاه ۲۲ مهر سال جاری در ویلای خود در کرج به قتل رسیدند.
بهرام بیضایی، بهمن فرمانآرا، پرویز صیاد، داریوش آشوری، آذر نفیسی، ترانه علیدوستی، جعفر پناهی، کتایون ریاحی، مژده شمسایی، رضا علامهزاده، محمد یعقوبی، پگاه آهنگرانی، عباس میلانی، پرستو فروهر، حافظ موسوی و علی رفیعی از جمله امضاکنندگان این نامه هستند.
ما، جمعی از دستاندرکاران هنر و فرهنگ ایران، بر این باوریم که بر آنچه نهادهای حکومتی با پروندهی قتل فجیع زندهیادان داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر کردهاند نه میتوان نام «پیگیری» نهاد و نه «دادرسی». کار ایشان نه به کشف حقیقت انجامیده، نه روزنی به اجرای عدالت گشوده، نه پاسخگوی پرسشها و تردیدهای بهحق جامعه بوده و نه التیامی بر زخم عمیقی بخشیده است که این جنایت هولناک بر وجدان عمومی و دل داغدار بستگان و دوستداران آن دو گرانقدر نشانده
برپایی دادگاههای نمایشی بر اساس اقرارهای متزلزل و زیر فشار، لاپوشانی نظاممند، پیادهکردن سناریوهای ساختگی، بارکردن مجرمیت بر دوش ناتوان عدهای از یک سو، و انباشتن فضای عمومی با انبوهی از شایعهها و روایتهای ساختگی از سوی دیگر، و نیز دامن زدن به ترس و بیتفاوتی در تاریخ معاصر ما روالی دیرین و سیاقی پلید است که در آن به زیان شهروندان دادخواه، حقیقت و عدالت را به سود قدرت قربانی میکنند
ما برای دادگاه رسیدگی به قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر که با تکیه بر تحقیقاتی ناقص و کیفرخواستی پُرایراد با شتابی چشمگیر به کار خود پایان داده است هیچ مشروعیتی قائل نیستیم.
پایان تلخ و پُردرد زندگی داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر خود مظهر شرایط فاجعهباریست که دگراندیشان در سرزمین ما سالیان سال است که اسیر آن شدهاند. تنها کافیست که کمی به عقب نگاه کنیم؛ از به دار آویختن زندهیاد کیومرث پوراحمد و پرسشهای بیشماری که بیپاسخ ماند، تا سرانجامِ دگراندیشانی که قربانی قتلهای سیاسی یا «مرگهای مشکوک» شدند و دادخواهیشان با سرکوبی و فشار «مختومه» اعلام شد. اینهمه الگویی را آشکار میکند از حذفهای سازمانیافته، موذیانه و بهغایت دردناک که در آن حقیقت این جنایتها با لاپوشانی دستگاه قضایی یکسره مخدوش میشود. جنبش پیشروی «زن، زندگی، آزادی» و همراهی پرشور هنرمندان با این قیام دورانساز نقطهی عطفی درخشان در حیات اجتماعی سیاسی ما رقم زد که خشم و کینهی نهادهای سرکوبگرِ حکومتی را در برابر این گروه اجتماعی برانگیخته و به موج فراگیر احضار و تهدید و مجازات انجامیده است. در چنین شرایطی سکوت، بیتفاوتی و لاپوشانی تنها به سرخوردگی و انزوا میانجامد و به استمرار سرکوب و ستم دامن میزند
به باور ما در چنین تنگنایی اعتراض، افشاگری و پافشاری مدام بر دادخواهی، به دور از حکم قصاص و خارج از چرخهی خشونت، مسئولیتیست اخلاقی، فردی و اجتماعی که کشیدن بار آن، به شانهی یکایک ما نیاز دارد.
بیشتر بخوانید: