نوید گفت: بهر طناب دار دنبال گردن میگردند اسماعیل گفت: گردن معمولی نبود! طناب، نفسش بریده شد، تا نفسش را گرفت! گردنِ پهلوان، برای طنابشان رمقی نگذاشته بود!
طناب گفت: مرا بافتهاند اسماعیل پیش ازا ذان صبح با نام قاصمالجبارین پس از طهارت و بعد از وضو. مادر بهیه اما غرقه در جنون عاشقی، در خود میپیچید: «همهی جونوم نویده همهی عمروم نویده…»
شعلهی دادخواه با دلی سوخته پیام فرستاد: اشکت را نهان کن بهیه! چهره در بالش فروکن مبادا ضجهات بشنوند! شادمان میشوند دشمنان! اشکها را نهان کن بهیه بگذار در ترسشان کلافه شوند برخیز و هماوازِ ما شو بهیه جان! مردمانِ اعماق اما، با تلخیِ نگاهشان گفتند: مادرا! خوش سَرِشتی او را از آبِ چشم و خونِ دل، رعنا پسری گردن فراز! صدای ما بود پهلوان!
طناب سر افکنده گفت: طعنه میزنید چرا بافتند مرا بافتند بادستانِ سربازانِ امام زمان از الیاف آیات الهی
آنگاه مرگ پیروز و مست، هماوازِ طناب، میدان گرفت: و روحِ مرا در طناب تنیدند تا پهلوانکُش شود
اسماعیل گفت: گردنِ پهلوان بود آخر! و بهیهی مادر اسپندی بود در آتشی گداخته: «همهی جونوم نویده همهی عمروم نویده…» طناب سرافکنده، با خود به نجوا گفت: حق با تو است اسماعیل! گچکار، پهلوان بود! نفسم بریده شد، تا نفساش را گرفتم!
پس آنگاه در سحرگاهِ نمناک قاضی القضات در «عادلآباد»، به سجده در افتاد و پیشانی بر مُهر نهاد… پاریس ۲۰۲۰/۰۹/
نقل قولها از: پیام صوتی – تصویریِ نوید افکاری صفحه شخصی اسماعیل بخشی کارگر پیشگام پیام صوتی – تصویریِ بهیه، مادر نوید پیام صوتی – تصویریِ شعله پاکروان مادرِ ریحانه که به حکم دینمداران به دار آویخته شد از مجموعه شعر: سرودههای خیابانی انتشارات مهری – لندن