سلمان رشدی پس از حکم به ارتداد و مهدورالدم بودن توسط خمینی، در سال ۲۰۱۲ رمانی مینویسد به نام ژوزف آنتون که در حقیقت اتوبیوگرافی اوست. نیلز مینک مار روزنامه نگار آلمانی در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه (۲۲ سپتامبر ۲۰۱۲) درباره این رمان مینویسد:
«در روز ولنتاین، ۱۴ فوریه ۱۹۸۹، سلمان رشدی از طرف یک خبرنگار بیبیسی باخبر میشود که آیتالله خمینی “فتوای قتل و اعدام او را صادرکرده است”. او برای اولین بار است که با کلمه “فتوا” آشنا میشود. جرم او نوشتن رمانی است به نام “آیات شیطانی” که در آن به نظر اسلامگرایان بنیادگرا “به اسلام و پیامبر و قرآن” اهانت شده است.
به این ترتیب داستان زندگی استثنایی نویسندهای آغاز میشود که مجبور است مخفی شود و تحت محافظت و با اسکورت مسلح پلیس از جایی به جایی دیگر برود. وقتی پلیس از او میخواهد که نام مستعاری هم برای خود انتخاب کند، او ترکیبی از نامهای کوچک نویسندگان مورد علاقه خود، (جوزف) کنراد و (آنتون) چخوف – جوزف آنتون- را انتخاب میکند.
معنای این نوع از زندگی برای یک نویسنده و خانوادهاش که بیش از ۹ سال با تهدید مرگ روبروست، چیست؟ چگونه او در این شرایط به نوشتن ادامه میدهد؟ عشق برای او چگونه آغاز و پایان مییابد؟ ناامیدی تا چه حد بر افکار و اعمال او چنگ میزند، چه چیزی باعث لغزش او میشود و او چگونه میآموزد که مقاومت کند؟ سلمان رشدی برای اولین بار داستان تاثیرگذار زندگی خود را برای ما تعریف میکند. این داستان، داستان یک مبارزه سرنوشتساز در زمانه ماست: مبارزه برای آزادی بیان.
رشدی از زندگی گاه تلخ و گاهی هم خندهدار تحت حمایت پلیس مسلح و پیوندهای نزدیکی که او با محافظانش ایجاد کرده است، از تلاشاش برای جلب حمایت و تفاهم از سوی دولتها، روسای سازمانهای اطلاعاتی، ناشران، روزنامهنگاران و نویسندگان دیگر برای به دست آوردن آزادی دوباره و بازگشتش به زندگی طبیعی مینویسد و به خواندگانش گزارش میدهد.»
رمان جوزف آنتون سندی است منحصر به فرد بدون خود سانسوری و صریح، گیرا و تکاندهنده. این رمان تصویری از زمان حال ما به دست میدهد که در آن تهدید اسلام گرایی افراطی بیش از پیش ارزشهای انسانی و دموکراسی را به خطر انداخته است.
جوزف آنتون نام دوران زندگی مخفی سلمان رشدی است. اما «سلمان رشدی» نامی است که پدربه خاطر علاقهاش به ابن رشد پزشک و فیلسوف معروف عرب که در قرن دوازدهم زندگی میکرد، بر فرزند خود نهاده است. ابن رشد در حوزه فلسفه به مکتب آتن تعلق داشت و طرفدار منطق ارسطویی بود.
انیس احمد دهلوی پدر سلمان رشدی که خود درشهر بمبی به کار وکالت و بازرگانی مشغول بود، سلمان رشدی را در چهارده سالگی به مدرسه راگبی در انگلستان فرستاد. سلمان رشدی پس از آن وارد کالج کینگز دانشگاه کمبریج شد و در آنجا رشته تاریخ را برگزید و در همان زمان هم برای امرار معاش به عنوان روزنامهنگار آزاد در بخش تبلیغات تئاتر مشغول به کار شد. سلمان رشدی با چاپ و انتشار رمان «بچههای نیمهشب» به عنوان نویسندهای مطرح در سطح جهانی مطرح شد.
سابینه هرتینگ و برن هارد روبن مترجمان آلمانی کتاب «زبانهای واقعیت» تازهترین کتاب سلمان رشدی براین اعتقاد هستند که تاکنون هیچ نویسندهای نتوانسته به خوبی واستادی او، رابطه و پیوندی عمیق بین واقعیت و خیال بر قرار کند. آنها میگویند واقعیت و خیال در آثار رشدی پیوندی جدانشدنی و سرنوشتساز دارند.
پیوند واقعیت وخیال در رمانهای سلمان رشدی از جمله «بچههای نیمهشب» و «ننگ و بیآبرویی» [در ایران به ترجمه مهدی سحابی: «شرم»] و «هارون و دریای قصهها» که کتابی است برای کودکان و نوجوانان، به خصوص «آیههای شیطانی» و رمان تازهی او «کیشوت» ودیگر آثار سلمان رشدی تاییدی است بر اظهار نظر این دو مترجم ادبی.
سلمان رشدی در «زبانهای واقعیت» که مجموعهای از جستارهای تاکنون منتشرنشده او هستند نشان میدهد در تمامی سالهایی که به نویسندگی مشغول بوده است تلاش کرده تا به یک زبان جهانی دست یابد. انگیزه او برای دستیابی به این مهم در ادبیات هم، از ابتدای امر، تجربهی شخصی او واذیت و آزارهایی است، که شخصا به عنوان یک مهاجر تجربه کرده است. همین امر موجب گردیده که او اعتقاد بیشتری به قدرت و تاثیرگذاری «روایتگری» پیدا کند.
سلمان رشدی نویسندهای است که اعتراضاش برعلیه ظلم و تبعیض در همهی آثار او و در روایتگریهایش بازتاب مییابند. منتقدان، الهامبخش او را شکسپیر، بورخس و همچنین هارولد پینتر، کارگردان و نمایشنامهنویس فقید انگلیسی برنده جایزه نوبل میدانند.
سلمان رشدی اگرچه در ابتدای بحثهای چندفرهنگی مخالف کلیشهسازی آن بود. اما کتاب اخیر او درخواستی برای همزیستی مسالمتآمیز بین فرهنگهاست؛ درخواستی که با فرورفتن چاقوی یک اسلامگرای جوان طرفدار سپاه پاسداران و تحت تاثیر فتوای خمینی و خامنهای و بربریت تروریستهای اسلامی، که سر از قبور هزاران ساله برداشتهاند، پاسخ خود را گرفت.
بیشتر بخوانید: