بانگ‌نما – علیرضا آبیز: این چشم‌ها مال من نیست!

بزرگ علوی، پوستر: ساعد

راوی جست‌وجوگر رمان «چشم‌هایش» نوشته بزرگ علوی ناظم مدرسه نقاشی است که برای نوشتن شرح زندگی و مبارزات استاد ماکان در صدد کشف رازهای زندگی او برمی‌آید. اما نخست باید راز چشم‌های آخرین تابلوی استاد، یعنی تابلوی «چشم‌هایش» را دریابد. به تدریج معلوم می‌شود که فرنگیس، صاحب آن چشم‌ها ملاک‌زاده‌ای است که در طلب عشقش از فرنگ به ایران بازگشته و برای تسلط بر مردی که عاشقانه دوستش می‌دارد به «نهضت» پیوسته. اما استاد تنوع‌طلب و ماجراجو نیست و منضبط و محتاط است و با این‌حال رابطه‌اش با فرنگیس عاری از فرصت‌طلبی نیست: از امکانات او استفاده می‌‌کند بی‌آنکه در جهت پرورش روحی و فکری او بکوشد. فرنگیس اما در وجود استاد قهرمانی را می‌بیند که می‌تواند او را از زندگی بی‌قاعده‌اش نجات دهد.

علیرضا آبیز در بانگ‌‌‌نما این رمان را بررسی کرده است.

آبیز می‌نویسد:

در رمان نشانه‌های بسیار است که شخصیت‌ها را به افراد واقعی پیوند بزند. ماکان را ترکیبی از کمال‌الملک و تقی ارانی – رهبر گروه ۵۳ نفر- خوانده‌اند. سرتیپ آرام به سرلشکر آیرم ماننده است. آیا خیل تاش، همان تیمورتاش است؟ با این همه نمی‌توان این رمان را رمان کلیددار (roman a clef) دانست. هر چند نویسنده بدش نمی‌آمده که لایه‌ای رازآمیز از شباهت با چهره‌های نامدار به رمانش بیافزاید.

از نظر فرنگیس، او زنی‌ست عاشق که قربانی هوا و هوس مردان شده و حتی ماکان هم هرگز به ژرفای جان و روح او پی نبرده است. در پایان هم تابلو را به کاراگاه پس می‌دهد و می‌گوید: استاد اشتباه کرده. این چشم‌ها مال من نیست.

بیشتر ببینید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی