بازه زمانی که «آبی ملحوظ» در آن شکل گرفته است، نزدیک به چهار دهه را شامل میشود و چنین گسترهای (هر چند نمود بیش و کمی در هر فصل دارد) میتواند نمایهای از زیست شعری نگارندهاش را بازتاب دهد. بر این مبنا کتاب با شعری از سال ۱۳۴۸ آغاز میشود، کمی بعد از چاپ «جنگی از اشعار موج نو» که با همکاری «بهرام اردبیلی» و «پرویز اسلامپور» با عنوان «شعر دیگر» منتشر شد. در همان زمان (سال۱۳۴۷)، «یدالله رویایی» در معرفی دفترهای «روزن» مینویسد:
«شماره دوم این دفتر شاعرانی را گروه کرد که در تجربه کارهای خویش به تکنیک «معماری حجم» رسیده بودند یا طبیعت کارشان چنان بود که میتوانستند برسند. هوشنگ چالنگی، محمود شجاعی، بهرام اردبیلی، پرویز اسلامپور، بیژن الهی و فیروز ناجی، که دیرزمانی از تپشهای مشترکی که در شعر میجستیم، به من نزدیک شده بودند… آنچه پیش از این ضمیر ناخودآگاه این شاعران میکرد، اینک به قسمت ضمیرشان پا گذاشته بود و شاعران به فلسفه کارشان پی برده بودند. دیگر شعر در فاصله بین ضمیر شاعر و کاغذ هدایت میشد.»
این سوال که شاعری با اینچنین آغازی، چگونه به رازآمیزی انزوایی خودخواسته راه میبرد، همچنان بیپاسخ برجا مانده است؛ سرنوشتی که (انگار) عمده شاعران موج نو با آن همپیمان شدند. اگر کتاب «آبی ملحوظ» را بنا بر دورههای سرایش شعرها به چهار فصل تقسیم کنیم، به ترتیب دهههای ۵۰ تا۸۰ را دربرمیگیرد.
دهه ۵۰:
از این دوره و کمی قبل از آن، سه شعر در کتاب ارائه شده است:
جز دل کجاش عشق سرانجامست
در پهنهها بمان و ببین در دل
اینجا پرندهای به حضور آمد
که رنگهاش گریه و خاموشیست
با تو توانم آسود… (کنار پنجره، ص ۱۱)
اگر این فرض را بپذیریم که در اعمال کلامی نیز در قلمرو جدل (کشمکش)، به معنی بازی کردن قرار میگیرند، هر حرکت در بازی میتواند برای لذت ابداع آن صورت بگیرد، در این شعر نمودی از آن را میشود، دید و همینطور تاثرپذیری از بخشی از بیانیه شعر حجم را؛ «فصاحت و جستوجوهای زبانی رویای ما نیست، ولی جادوی عجیب واژهها را در کارمان فراموش نمیکنیم.» با حفظ این ویژگیها و رگههای پنهان و آشکار از دیدگاهی عرفانی تکاپوهای شاعر ادامه پیدا میکند.
مهرنوش قربانعلی
شاعر و پژوهشگر ادبیات ایرانی. دانش آموختۀ دکترای زبان و ادبیات فارسی است. قربانعلی به عنوان شاعر پیشرو شعر دهۀ ۱۳۷۰ به بعد مقالات و نقدهای ادبی و گفتوگوهایی با منتقدان و صاحبنظران شعر امروز را در کارنامه خود دارد. شعرخوانی و سخنرانی در همایشهای ادبی کشورهای ترکیه، بحرین، هند و همچنین مسئولیت در مجلات و سایتهای ادبی، نیز از دیگر سوابق ادبی مهرنوش قربانعلی است. برخی آثار او به زبانهای انگلیسی، عربی، فرانسه، سوئدی، اردو و ترکی استانبولی ترجمه شده است. در نقد و بررسی آثار وی نیز تاکنون کتابهای «در برابر دستهای جاودانگی»، مولف و گردآورنده سهراب رحیمی (نشر الکترونیکی مایا، ۱۳۹۱) و «واکاوی حافظه جهان»، سعید نصار یوسفی (نشر نصیرا، ۱۳۹۳) منتشر شده است. آثار: در ناتمامی خود (مجموعه شعر- نشر توکا، ۱۳۷۷)؛ راه به حافظه جهان (مجموعه شعر- نشر نگاه سبز، ۱۳۸۰)؛ تبصره (مجموعه شعر- نشر آرویج، ۱۳۸۳)؛ به وقت البرز (مجموعه شعر- نشر آهنگ دیگر، ۱۳۸۶)؛ کوک تهران (مجموعه شعر- نشر آهنگ دیگر، ۱۳۸۸)؛ شهروند افتخاری جهان (گزیده اشعار- نشرنصیرا، ۱۳۹۲)؛ بر دریا قدم میزنم (مجموعه شعر- نشربوتیمار، ۱۳۹۵)؛ چشمانداز شعر معاصر ایران (۱۳۸۰-۱۳۰۱) (نشر بازتابنگار، ۱۳۸۳)، به رنگ عبور (گزیده اشعار-نشرمهر و دل ۱۳۹۹).
دهه۶۰:
ایجاد نوعی هارمونی در سطرهای شعر، همنشینی اشیا، مصادر و ترکیبسازیهایی که گاه در بافت جمله نقشی دیگر میپذیرند، کماکان در شعرهای این دوره شاعر دیده میشود:
بهار
به رویت آرام خویش و
زنبوران طلایی
که به گفتوگوی غریب
خواستم به سراشیبیها
گفتهای باشم
خواستم اینگونه
که به هیئت خویش
(کوهسار، ص ۱۵)
و همان بارقههای نگرشی عرفانی،
پیچش جهان
درخت و گلی
برین خم ایستاده
دیدگر
بارانها و
خاکستر
و تو ای گفته جان
کاینسان به بارانهات وامینهیم. (گفتن، ص ۱۶)
بهرغم قوتهای شعری «هوشنگ چالنگی» که در اغلب آثارش قابل رویت است، آسیبگاهی که در شعرها شکل میگیرد، نیز متاثر از همین قوتهاست، یعنی وقتی دریافتها و فرازهای شعری در طی زمان رویکردی انعطافپذیر نشان نمیدهند و در راستای تکاپوی خویش کمتر با تغییری همسو میشود، در همان فرازهایی که یافته است، دچار ایستایی میشود، و استراتژی تغییر فرازهای دریافتی را کمرنگ میسازد. از روی نشانههایی که حول اجزا، پدیدهها و امکانهای طبیعت نقش میگیرند، با رسانشهای گوناگونی که بروز میدهند، اشباع میشوند، و با دیگر اجزا و عناصری که زیست و سلوک انسان امروزی را رقم میزنند، کمتر به همجواری و همسویی میرسند. تمایل به دیگرگونگی را در این فصل از کتاب باید در شعرهای اپیزودیک آن سراغ گرفت که با ایجاد گسست و پیوستهای شعری به سوی بلندنویسی سوق پیدا میکنند، که از قابل تاملترین آنها در این فصل میشود به شعر «سهراب» اشاره داشت که آن را میشود قرائتی امروزی و نوین از اسطورهای میهنی دانست:
دیدگان مبند پدر
کنار مژگان و ماه
که کس نگاه تو نشنود
هوا و نوای لطیف
اسپند میسوزد
تو مرا نکشتهای پدر
سوی بازی دل بود
و سوار
پنهان خارهها، کاش
چون ماه دور بودیم
چون مام دور
و سپید شانه تو
معنای مرا میداد
(سهراب، صص ۲۳-۲۲)
همان تغییری که شعرهای فصلهای دیگر را نیز رقم میزند.
دهه۷۰:
«هوشنگ چالنگی» شاعری است که بر دریافتهای شعری خویش و قوتهای آن مسلط است و خردورزیهای شعری قابل تاملی ارائه میدهد. وی با تاکید بر قوتهای شعری خود، سطرسازیهای متفاوتی را با ایجاد لحنی خطابی و بیانی آراسته به حکمت نقش میزند، که عمق آثارش را افزون میکند:
چنان میزییم که بلوط به ظهر تابستان
غرق دیدگان و یادگار نیاکان
اما بهل که درین سایه خنک کنیم و
دیدگان نیز
شرمساری رنگهای غمین،
از من ست وانهادن آسایش گذشتگان
حتی درین سن
که پیش شنگرفهای کهن میسوزند
و خود چنان میزییم که بلوط
به ظهر تابستان
(بلوط، ص۴۲)
در همین فصل از کتاب است که نمودهای طنزی تراژیک به شعرها افزوده میشود:
پدرش هم از پیش سنگتراشهای قبر
که میگذشت
چیزی از سنگ در خود میدید و میاندیشید
که چون سنگها میمیرد
میشکند و چون سنگست
پس مرگ متعفن نیست:
همینست که تندیسی از من نساختهاند
زیبایی من میان همه سگها گم است
میان همه سنگها
(کلی) بافی، (ص ۵۸)
دهه۸۰:
از واخوانی ناخودآگاه و آنچه در خودآگاه میگذرد که بگذریم، ساختار شعرها به دوره نخست (شعری دیگر) نزدیک است، اما نگاهی اجتماعی بر آن افزوده شده است:
گم کرده علف بال
که خورشید جابهجا
و تو را به برنوی سپیده زدند
نزدیک بودمت
بلند بودی و اسباببازی کودک در پهلو، فواصل آبی ملحوظ
که در فاصله سطور
ماشینی به دره افتاد
و درست اندیشه کفن
تو نیز چون من به هنجار باد
چون آرزویی که بهار
بیشکل میکند
(صص ۶۳-۶۲)
و همچنین کندوکاوی که مروری برهستی شاعر است.
منابع
۱- از زبان نیما تا شعر حجم یدالله رویایی، انتشارات مروارید
۲- تاریخ تحلیلی شعر نو (جلد سوم)، شمسلنگرودی، نشر مرکز
۳- وضعیت پستمدرن، ژان فرانسوا لیوتار، نشرگام نو