هفته گذشته، یکم آذر، سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر برگزار شد. درِ حیاط خانه فروهرها و قتلگاه آنها به روی همراهان دادخواه گشوده بود تا در فضای باز گرد هم بیایند.
سال پیش به سبب همهگیری ویروس کرونا تلاش برای برگزاری سالگرد به روال گذشته میسر نبود. پرستو فروهر در آستانه سفرش به تهران یادداشتی در صفحهاش در فیسبوک نوشته بود:
«سنت این روز که هم یادآور قتلهای سیاسیست و هم نشانی بر ممارست در دادخواهیِ این جنایتها، در شبکههای اجتماعی و رسانههای بیرون از ایران پی گرفته شد. هرچند بودند عزیزانی که در باران تند آن روز پشت درِ بستهی خانه گل گذاشتند و یا در پناه طاقی کوچک آن شمع روشن کردند.»
در پاییز ۱۳۷۷ پروانه و داریوش فروهر در خانه شخصی خود در «خیابان سعدی، خیابان هدایت، کوچه مراد زاده، پلاک ۱۸» طی قتلهای سیاسی موسوم به قتلهای زنجیرهای با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند. قاتلان که به عنوان دانشجو-خبرنگار و با حربه «مصاحبه برای نشریه دانشجویی» به خانهشان رفته بودند، «ابتدا گردن، دهان و دستانشان را گرفتند، سپس با ضربات پیاپی چاقو سینههایشان را دریدند و در نهایت اجسادشان را به سمت قبله قرار دادند»
حمید حاجیزاده، کارون حاجیزاده، پیروز دوانی و مجید شریف، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از سایر قربانیان قتلهای زنجیرهای در سال خونین ۷۷ بودند.
امین بزرگیان به این مناسبت شعری نوشته است که میخوانید:
یک
دو
سه
چهار پنج شش هفت هشت نه ده یازده دوازده سیزده چهارده پانزده شانزده هفده هجده نوزده بیست
بیستویک
دو
سه
بیستوچهار ضربه
با چاقویی حدوداً بیستوچهار سانتیمتر
در بیست و حدوداً چهار سالگی ما.
بیست و چهار بار حرکت یک مفصلِ بازو
بالا و در مماس سینه.
بیستوچهار بار تکرار مرگ.
چرا آنکه میکشت
بیست و سه بار کشتناش را تکرار کرد؟
این سؤال را چراغ کوچکِ گردسوزِ خانه از قاتل پرسید.
قاتل سر برنگرداند و پاسخی نداد.
«برای هر ساعت آنروز یک ضربه»
ساعت دیواریِ چوبی پاسخ داد.
کتابها و کاغذهای اتاق مقتول از آنروز هر ساعت، بیستوچهار بار نام خدا را خط میزنند
از آن ساعت
بیستوچهار هزار پیامبر به درون گودیِ زخمهای آن زنْ جهیدهاند و پنهان شدهاند
بیستوچهار هزار شرمگین.
اشیا و پیامبران
حتی همان چاقو
از آن ساعت تا امروز به صندلی مقتول خیره ماندهاند
شاهدان شهادت؛
مبعوثان پلاکِ بیستوچهار محله فخرآباد تهران.