یک خبر خوب: «عیار»، رمان تازه‌ای از زکریا هاشمی در راه است

نشر مهری در لندن به زودی رمان تازه‌ای از زکریا هاشمی را منتشر می‌کند. این رمان تاریخی – اجتماعی «عیار» نام دارد.

عیار روایتی است مستند از سرگذشت مردی که از روی تنگدستی و برای گذران زندگی دزدی می‌‌کند. داستان از اوایل سلطنت پهلوی دوم آغاز می‌شود و دامنه آن به بعد از انقلاب و حتی به دنیای مهاجران انقلاب‌زده و جنگ‌زده در پاریس و لندن هم می‌رسد و  به این ترتیب تاریخ اجتماعی ایران در فاصله بین اشغال ایران و برخی رویدادهای بعد انقلاب بهمن ۵۷ که به مهاجرت و تبعید انجامید را دربرمی‌گیرد: بهانه‌ای برای بازگویی فراز دیگری از تاریخ شفاهی ایران.

زکریا هاشمی متولد ۱۳۱۵ در شهرری کار هنری‌اش را با بازیگری در سینما از جمله در فیلم «خشت و آینه» ابراهیم گلستان آغاز کرد. به عنوان کارگردان هم فعالیت داشت و بر اساس «سه قاپ» نوشته خود – «کاغذهای رنگی مچاله‌شده» را ساخت. این رمان در زمستان ۹۲ در خارج از ایران تجدید چاپ شده است.  رضا اغنمی، نویسنده و منتقد درباره این اثر نوشته است:

«محل حوادث [رمان] نیز اکثرا در جنوب شهر و قبرستان‌ها و یخچال و صفنارد و محل‌های خلوت و گاهی نیز در باغچه ونک می‌گذرد با آدم‌های گوناگون که به روایت‌های هاشمی همگی از دم “قاپ باز” حرفه‌ای هستند با بُرد و باخت‌های کلان.»

در این محافل حضور یک زن و جوان و زیبا که نشانده و «نشمه» یکی از قاپ‌بازان است رویدادها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.  

در رمان «عیار»، این مادر راوی است که برای تأمین مخارج زندگی تن به تن‌فروشی می‌دهد. او که عاشق حضرت مسیح است در کلیسایی در پاریس مجسمه مسیح را سرقت می‌‌‌کند.

 هاشمی در سال‌های دهه ۱۳۵۰ رمان «طوطی» از نخستین نمودهای اروتیسم در ادبیات معاصر ایران را منتشر کرد. راوی داستان که هاشم نام دارد دلبسته یک زن تن‌فروش به نام طوطی است. در این اثر نومیدی‌های نسلی بازتاب یافته که تسلیم تمناهای تن شده‌اند.

در عیار اما علاوه بر موتیف‌های یادشده مسأله «آب» نیز مطرح می‌شود. صفحه ۵۱ از دست‌نویس این رمان که در اختیار «بانگ» قرار گرفته است:

«عزیز با دو تا سطل پرآب از در حیاط آمد توی حیاط، سطل‌های آب را گذاشت زمین و در حیاط را بست و نگاه زهرا کرد که داشت لب حوض آب‌بازی میکرد، حوض لب به لب پرآب و تمیز بود. عزیز یک سطل آب را برداشت و در منبع خالی کرد – منبع پر شد مقداری آب ته سطل باقی ماند رو به زهرا گفت:
«بدو اون پارچ رو وردار بیار زود.»
زهرا بلند شد و دوید توی اتاق و پارچ خالی را آورد و گذاشت جلوی پای مادرش و او هم باقی‌مانده آب سطل را ریخت توی پارج و گفت:
«درپوش سطل کجاست زهرا؟»
«اونجاست پشت منبع آب.»

عزیز برگشت عقب و درپوش حلبی را از پشت چهارپایه منبع آب برداشت و گذاشت روی سطلی که پرآب بود. بعد سطل خالی را برداشت و ته‌مانده‌اش را در حوض خالی کرد و بعد گذاشت روی آن یکی سطل پرآب و رفت توی اتاق و نگاهی به دیگ سنگی آبگوشت که روی چراغ خوراک‌پزی بود انداخت و بعد با دستگیره در دیگ را برداشت و با قاشق بزرگی هم زد.»  

صحنه‌پردازی‌های سینمایی همراه با دیالوگ‌نویسی‌های برخوردار از قابلیت صحنه داستان‌های زکریا هاشمی را پرکشش می‌کند. حسن عابدینی می‌نویسد:

«هاشمی به ثبت وقایع خرسند است اما در لابلای گزارش مشاهدات، برداشت خاص او از زندگی نهفته است.»

موفقیت عمده او در حادثه‌پردازی‌های اجتماعی است.

عیار را نشر مهری در لندن در دست انتشار دارد.

تماس با نشری مهری و تهیه کتاب (+)

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی