محمد ابراهیم اقلیدی مترجم و ویراستار پس از یک بیماری طولانی بامداد یکشنبه ۲۵ شهریور در تهران درگذشت. او در سال ۱۳۲۷ در اقلید فارس متولد شد. او که فارغالتحصیل حقوق از دانشگاه تهران بود در طول عمر پربار خود با خلق دهها جلد اثر پژوهشی و ترجمه سهم قابل ملاحظهای از فرهنگ معاصر را تحت تاثیر قرار داد. پژوهش شش جلدی هزار و یکشب که با ترجمه کامل این متن ارزشمند از زبان عربی همراه بود از مهمترین آثار اقلیدیست.
اقلیدی آثاری از زبانهای فرانسه، انگلیسی و عربی و از ادبیات کلاسیک و قصهها و افسانههای دیگر کشورها نیز ترجمه کرده است. «شاهزاده خوشبخت» اثر اسکار وایلد، «قصهها و افسانههای مردم ژاپن»، «قصهها و افسانههای مردم اسکاتلند» و «قصهها و افسانههای مردم هند» از آن جملهاند. این مترجم دستی هم در ترجمه آثار سیاسی دارد و «ایتالیای فاشیست» از آلن کسلز و «آمریکا در ستیز با حقوق بشر در جهان سوم» اثر نوآم چامسکی از این جملهاند. از دیگر آثاری که به قلم این مترجم به فارسی برگردانده شده میتوان به اشعاری از ازرا پاوند و آثاری از آیزاک آسیموف برای نوجوانان اشاره کرد.
چهارشنبه گذشته در تهران مراسم یادبوی برای این مترجم فقید در مسجدی در مرزداران برگزار شد. گزارشی از این مراسم را که دوستان ما تهیه کرده و برای بانگ فرستادهاند میخوانید.
در مراسم یادبود پژوهشگر و مترجم فقید ابراهیم اقلیدی که با حضور جمع کثیری از نویسندگان، شاعران و اهالی فرهنگ و هنر برگزار شد ابتدا علیرضا بهنام شاعر و مترجم با خیر مقدم به حضار در سخنانی به معرفی ابعاد مختلف زندگی و کار ادبی اقلیدی پرداخت.
او با قرائت بخشی از ترجمه ابراهیم اقلیدی از هزار و یکشب سخنان خود را آغاز کرد. این شاعر در ادامه با اشاره به زیست منحصر به فرد ابراهیم اقلیدی گفت:
ابراهیم اقلیدی در زندگی شخصی بسیار صریحاللهجه بود و هرگز در برابر هیچ قدرتی سر خم نمیکرد او حافظهای بینظیر داشت و هر کدام از ما که چیزی را از یاد میبردیم اگر از او میپرسیدیم اگر به خاطر داشت با جزئیات توضیح میداد و اگر به یاد نداشت نشانی منبع را با دقت شماره صفحه میداد که با مراجعه به آن مشکلمان حل میشد. او انسانی بسیار پرکار بود و در طول پنج دهه کار فرهنگی خود بسیار بیش از توان یک انسان کار کرد و هرگز کسی او را بیکار ندید.
بهنام در ادامه با تقسیم فعالیت ادبی اقلیدی به سه دسته ترجمه، پژوهش و ویراستاری گفت:
در زمینه ترجمه که شناخته شدهترین بخش فعالیت ابراهیم اقلیدی است ما با دهها عنوان اثر روبهرو هستیم که طیف گستردهای میسازد و در میان آن از آثار شاخص فلسفه و علوم سیاسی، تا منابع باستانی و کتابهای اسطورهشناسی و از رمانهای شاخص و روزآمد ادبیات جهان تا آثار شاخص ادبیات کودک و نوجوان را دربر میگیرد. اقلیدی که به سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسه تسلط داشت در انتخاب آثار بیش از آن که بازار را در نظر بگیرد به پر کردن جایی خالی در فرهنگ فارسی زبان فکر میکرد. برای مثال وقتی به سراغ ترجمه رگتایم دکتروف رفت که هنوز ترجمه این دسته از نویسندگان در ایران باب نشده بود و مترجمان دیگر هنوز به نسل پیشین ادبیات انگلیسی نظیر همینگوی اقبال داشتند.
او در ادامه با اشاره به ترجمه هزار و یکشب گفت:
این اثر سترگ که به باور من در تاریخ ایران ماندگار خواهد بود نقطه تلاقی کارنامه ترجمه اقلیدی با کارنامه او در مقام پژوهشگر است. او همزمان این اثر را دوباره ترجمه کرد، آن را با نسخههای تصحیح انگلیسی و فرانسه تطبیق داد، کاستیهای متن را به آن افزود و با مقدمهای عالمانه و حاشیهنویسیهای بینظیر راهی نو در پژوهشهای روایتشناسی باز کرد که خود میتواند به عنوان کتابی مستقل مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد.
بهنام در پایان با اشاره به ویرایش صدها جلد کتاب معتبر و دانشگاهی توسط اقلیدی خاطرنشان کرد: این حجم از کار دقیق و سخت باعث میشود که ابراهیم اقلیدی به نامی ماندگار در فرهنگ ایران زمین تبدیل شود.
در بخش بعدی برنامه محمد قاسمزاده رماننویس و پژوهشگر ادبی در جایگاه قرار گرفت و با اشاره به درگذشت ابراهیم اقلیدی گفت:
به نظر من ابراهیم از نوادر بود، و علت این یگانه بودنش هم این است که به یک عرصه اکتفا نکرد. و به همه جوانب فرهنگ سر کشید. علت دیگرش میزان مطالعات او بود که بسیار بیشتر از یک انسان معمولی بود. خیلی از ما که نسل دهههای سی و چهل بودیم با چراغ بیرون زندگی کردیم و راه را روشن کردیم ، ابراهیم با چراغ درون زندگی کرد و این چراغ درون گرفتاری ابراهیم بود چون هرگز اجازه نداد آنچه از دانش اندوخته بود را نشان دهد. اگر قرار بود اهل خودنمایی باشد میتوانست بیشتر از بسیاری از نامداران اثر تولید کند. گاهی کتابی را ترجمه میکرد و بعد کنار میگذاشت نه به این دلیل که ترجمه اشکالی داشته باشد، کمالگرایی به او اجازه نمیداد تن به انتشار آن اثر بدهد. چند روز پیش به آقای بهنام گفتم ابراهیم کتاب خر طلایی اثر آپولونیوس را که قدیمیترین رمانس جهان است ترجمه کرد و در منزل من جا گذاشت. بعد که به او گفتم جواب داد “ولش کن”. ترجمهای دقیق و بسیار موشکافانه است و من گفتم که این امانت ابراهیم نزد من است. چه بسیار آثاری که همین طور گذاشت و گذشت. این یگانگی ثمره بیش از پنج دهه تامل در درون خودش بود.
قاسمزاده در ادامه افزود:
همه ما گذشتهای داریم که نمیتوانیم به آن غلبه کنیم اما ابراهیم کسی بود که بر گذشتهاش غلبه کرد. گاهی به اشعار جوانان چنان دقتی نشان میداد یا به جریانهای جدید در ادبیات جهان ، چنان دقتی میکرد که من حیرت میکردم. ما همه در برابر نام ابراهیم اقلیدی سر فرود میآوریم و به او تعظیم میکنیم.
در بخش بعدی برنامه شهرام اقبالزاده نویسنده و شاعر در جایگاه قرار گرفت و با بیان خاطراتی از دوستی خود با ابراهیم اقلیدی گفت:
من عنوان یادداشتی که برای او نوشتم را گذاشتم “کسی که لنگه ندارد” به این دلیل که او دومی نداشت، نه بهتر و نه بدتر. او در بیان شجاعت و صراحت داشت و مرز مقدسی نمیشناخت. همیشه سیاسی بود اما هیچکس نتوانست او را به حزبی جلب کند. اما چنان تعهد اجتماعی داشت که همیشه با شور و با عاطفه از عدالت حرف میزد و ما که دوستش بودیم گاهی از صراحتش میرنجیدیم. ملاحظه هیچکس را نمیکرد اما قلب مهربانی داشت.
اقبالزاده ادامه داد:
ابراهیم حقوقدان بود و میتوانست قاضی یا وکیل بشود که این مشاغل به دلیل این همه جرم و جنایت در این مملکت مشاغل پولسازی هستند. اما دنبال عشقش رفت که ادبیات و فلسفه بود. با عشق زندگی میکرد و با عشق از این جهان رفت.
در بخش بعدی برنامه عباس مخبر مترجم در جایگاه قرار گرفت و با اشاره به سابقه طولانی دوستی خود با اقلیدی درباره شخصیت این مترجم فقید گفت:
ابراهیم آدم خودویژهای بود، مترجم توانایی بود، من خودم دستکم در دو تا از کارهای او که ناگزیر بودم در کار خودم از آنها نقل قول کنم، یکی کارها و روزها اثر هسیود و یکی هم دنیای قصهگویی این دقت نظر را به شدت لمس کردم. دوستان میدانند که ما مترجمها وقتی لازم میشود از ترجمه کس دیگری نقل قول کنیم همیشه این مشکل را داریم که میگوییم اگر من بودم شاید این را بهتر ترجمه میکردم و اغلب متن را کمی عوض میکنیم و در پانوشت مینویسیم برداشت از ترجمه فلانی با اندکی تغییر، ولی ترجمه ابراهیم ترجمه درخشانی بود به خصوص در. کارها و روزها طوری بود که من برای خانمم میخواندم و میگفتم ببین چقدر خوب ترجمه کرده و بدون یک کلمه تغییر از ترجمه او استفاده کردم.
او در پایان گفت:
ابراهیم آدم نیک، صریح و شریفی بود که به نظر من خدمات فرهنگی بسیار ارزندهای کرده است و کارهایش ماندگار خواهد بود.
در بخش بعدی شاهرخ تندروصالح نویسنده و پژوهشگر برای صحبت درباره ابراهیم اقلیدی در جایگاه حاضر شد و گفت:
کار ابراهیم اقلیدی در هزار و یکشب بیهمتاست و اگر آن طور که باید و شاید به آن پرداخته نش. به دلیل چیزی بود که من اسمش را میگذارم ذائقه دولتی. وقتی این کتاب منشر شد کسانی که در کارهای دولتی خودشان را جلو میاندازند رفتند پشت ترجمه شخص دیگری که با ویژگیهای مد نظر دولتها همخوانی بیشتری داشت و این موجب شد که از کار بزرگ ابراهیم آن طور که در خور آن بود تجلیل صورت نگیرد.
تندروصالح در ادامه افزود:
این قدرشناسی و ناسپاسی که میگویند در ایرانیها هست و جمالزاده قبل از همه از آن نالیده موجب شد که به نویسنده و پژوهشگری مثل ابراهیم اقلیدی سکوت تحمیل شود. حالا که مجامع آکادمیک بعد از مرگ شروع میکنند به تسلیت گفتن دیگر فایدهای ندارد . ما از کسی تسلیت نمیپذیریم چون آدمی مثل ابراهیم اقلیدی ماندگار است و هرگز نمیمیرد.
سخنران بعدی مراسم عباس عارف شاعر، نقاش و دوست دوران دانشجویی اقلیدی بود که در ابتدای سخنانش از حضار درخواست کرد به احترام “روح همیشه حاضر ابراهیم اقلیدی” به پا خیزند و یک دقیقه سکوت کنند.سپس عارف در سخنانی با اشاره به ویژگیهای اندیشه اقلیدی چنین گفت:
جایگاه بلند اقلیدی از آنجاست که دانش او نه بر پایه علم حصولی بلکه بر پایه موهبتی بود که از درون مایه میگرفت.
عارف در ادامه افزود:
شناخت ابراهیم از کتاب مقدس یکی از آموزگاران اصلی این مرد یگانه بود. او میدانست که تفاوت قرآن، انجیل و تورات در توالی تاریخی حوادث نیست درک والایش او را هدایت کرده بود به معنای نهفته در آیه در ابتدا کلمه بود ، کلمه نزد خدا بود از انجیل یوحنا. او به کلمه ارج میگذاشت. اگر دقت کنید ترجمههای ابراهیم اقلیدی از آثار دوره جوانیاش مانند قصههای آفریقا تا هزار و یکشب تغییر کرده بود. در حالی که هر کس جای ابراهیم اقلیدی بود در اسیر کلیشه خود شدن استاد میشد اما چیزی که او را نجات داد نسبت وجودیاش با حقیقت زبان و فرهنگ بود. آن نسبت وجودی که ابراهیم با معنویت و حقیقت زبان و فرهنگ در نسبت به کتابهای مقدس و اساطیر ایرانی برقرار کرده بود را من در کمتر مترجمی سراغ دارم. آنها که فلسفه خواندهاند. میدانند که دانش استحصالی یا حصولی آن است که میآموزیم و او بسیار آموخته بود در هر زمینهای که صحبت میکردیم سند میآورد ، یا از حافظه به شیوهای صحبت میکرد که میدیدی حضوری در پشت حضور جسمانی این مرد هست که آن روان فرهنگی است. ابراهیم فرهنگی داشت که در او تهنشین شده بود و به زبان تبدیل شده بود. علم حضوری به زبان تبدیل شده ابراهیم آیینه آئین فرهنگی، ملی و جهانیشده اوست و از این رو ابراهیم به جهانشهر آزاد آینده تعلق دارد.
همه در بند راه و کاری نیست
همه وابستگی و تقلیدی است
هر از اقلیم اهل اقلیم است
آن که از ناکجاست اقلیدی است
در ادامه مراسم رامین بهنیا شاعر در جایگاه قرار گرفت و شعری قرائت کرد.
در انتهای مراسم ثریا اختری همسر زندهیاد ابراهیم اقلیدی از حضار تشکر کرد و با بیان خاطراتی از آخرین روزهای این پژوهشگر و مترجم یاد او را گرامی داشت.