آدم، راوی رمان «گمشدگان» امین معلوف یک لبنانی تبعیدی است که به کشورش بازمی گردد.
امین معلوف، نویسنده فرانسوی لبنانیتبار را شاید بتوان موفقترین نویسنده عرب مهاجر نامید. او بهعنوان نویسنده خارجی جایزه «گنکور» را برای کتاب «صخرهی تانیوس» در سال ۱۹۹۳ به دست آورده و عضو آکادمی فرانسه، معتبرترین و قدیمیترین نهاد ادبی آن کشور است.
آدم، راوی رمان «آوارگان» امین معلوف یک لبنانی تبعیدی است که در پاریس زندگی میکند. مراد، دوست سالیان او در بستر مرگ است. این خبر که به آدم میرسد تصمیم میگیرد بعد از ۳۰ سال دوری از زادگاهش به لبنان بازگردد و هرچند که سالها پیش با مراد کار او به اختلاف و جدایی کشیده، بر بالین دوستش حاضر شود. مراد در زمان حیاتش برای حفظ اموال خود تن به زد و بندهای سیاسی و اقتصادی داده است. حلقه دوستان آنها دچار اختلاف و سردرگمی هستند. رمان روایتی است از ۱۶ روز اقامت آدم در موطناش. دو ترجمه از این رمان در دست است. ترجمه سانسور شده در ایران با عنوان «سرگشتگان» و ترجمه بدون سانسور به قلم کوشیار پارسی که با عنوان «آوارگان» برای نخستین بار در نشریه ادبی بانگ منتشر میشود.
معلوف در یک خانواده چندفرهنگی پرورش پیدا کرده است. پدر او لبنانی و مادرش مصریست. او در مصاحبهای میگوید:
«خانواده پدرم اهل کوهستانهای لبنان بودند. والدین مادرم هر دو اصالتا لبنانی بودند، اما مثل بسیاری از لبنانیهای اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، به مصر مهاجرت کردند، آنجا ازدواج کردند و تمام زندگی خود را آنجا گذراندند. مادرم در طنطا به دنیا آمد و کودکیاش را در هلیوپولیس گذراند. او از آنجا خاطرات خوشی داشت که برای من بازگو میکرد. وقتی من از کودکیام سخن میگویم باید از دو کشور لبنان و مصر سخن بگویم که در عین وابستگی به هم شدیدا با یکدیگر متفاوت هستند.»
معلوف رابطه دوگانهای با زادگاهش دارد. این دوگانگی در برخی آثار او نمود دارد. از جمله در همین رمان «آوارگان». در مصاحبهای گفته است:
«خانواده من در ادبیات وطنم است. اما در واقعیت و برای موجودیت من “وطن” عامل تعیینکنندهای نیست.»
و با این حال لبنان در نظر او «غمی است که دیگر وقتی برای تسلای آن نیست». پس از انفجار مهیب در بندر بیروت که نیمی از شهر را ویران کرد، معلوف از نخستین نویسندگانی بود که دست به قلم برد و آرزو کرد که کور میشد و چنین روزی را نمیدید.
در «آوارگان» آنها که در لبنان ماندند فرومایه و فاسد شدند. آنها میجنگند اما از یاد بردهاند که برای چه میجنگند. میجنگند چون نانشان در گروی تداوم جنگ است. آدم راوی داستان مینویسد:
«من نخستین کس از یک نسل نیستم، آخرین اما خواهم بود؛ آخرین نفر از خانواده، نگهبان همهی اندوه، حسرت و هرچیزی که شرم داشتند از آن. وظیفهی وحشتناک بازشناختن چهرهی آنانی را دارم که دوستشان میداشتهام و سر تکان دادن به تایید تا ملافه دوباره کشیده شود بر چهرهشان.»
پیشگویی؟
معلوف در گفت وگویی که پس از انتخابش به عضویت آکادمی فرانسه در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۱ میلادی با اِگی وُلرانی مترجم ایتالیایی آثارش انجام داده گفته است:
«جراحت خودش را اعلام نمیکند، خودش را حس میکند، خودش را حدس میزند. میان جراحت و شخص مجروح، داد و ستد دائمی تظاهر متقابل و اعترافات فریبنده برقرار است. جراحت را گاهی افشا میکنند تا آن را بهتر پنهان کنند، گاهی نیز آن را پنهان میکنند تا بهتر افشا شود. همین جراحت است که گذر به نوشتن را هموار میکند. مرکب خون از زخم بیرون میجهد. منظورم از زخمی هویتی است، احساس دردناک در جایگاه خود نبودن، نه در جایی که آنجا متولد شدهای و نه در هیچ جای دیگر. برای من خاستگاه این جراحت، نخست مربوط به احساسی است که از دوران کودکیام دارم، احساسی چارهناپذیر بیگانهبودن، هرجا که باشم و از آن جا منبع این خشم که بخواهم دنیا سر به سر از بیگانگان و از اقلیتها ساخته شده باشد.»
«آوارگان» نوشته امین معلوف به ترجمه کوشیار پارسی در ۱۶ روز روایت میشود. در «بانگ» هر هفته یک بخش از این رمان را میخوانید.
الاهه نجفی