سید قشوع، روزنامهنگار و نویسنده عرب اسرائیلی در مصاحبه با روزنامه فرانکفورتر آلگمایته آلمان درباره وحشت فلسطینیها از گفتوگو درباره جنگ غزه، وضعیت شکننده عربهای اسرائیلی و محدودیتهای ادبیات در بیان وضع موجود صحبت میکند.
قشوع که اکنون به آمریکا مهاجرت کرده و در دانشگاههای آمریکا تدریس میکند، در روزنامه هاآرتص اسرائیل دارای یک ستون ثابت بود. او در این ستون تلاش میکرد شهروندان اسرائیلی را با طنز و مطایبه با مشکلات روز درگیر کند. در نیویورکتایمز هم از او مقالات متعددی منتشر شده. «رقصندگان عرب» و «بگذار صبح شود» از رمانهای اوست. بر اساس «رقصندگان عرب» فیلمی هم ساخته شده که با همین نام به نمایش درآمده است.
ترجمه مصاحبه فرانکفورتر با سید قشوع را میخوانید.
لنا بوپ- آقای قشوع، در جنگ بین اسرائیل و حماس دو دیدگاه بسیار متفاوت در مقابل هم قرار میگیرند: اعراب غرب را به بیتوجهی به زندگی فلسطینیان متهم میکنند. در غرب مردم از حملات یهودستیزانه آزرده خاطر میشوند. شما یک شهروند فلسطینی اسرائیل هستید. این درگیری را چگونه میبینید؟
سید قشوع: من عمدتاً زبانم بند آمده و واقعاً غمگین و ناامید و ناامیدتر از همیشه هستم. فکر میکردم جنگ غزه در سال ۲۰۱۴ حداکثر ناامیدی بود که میتوانستم احساس کنم، اما اکنون دوباره از اینکه واقعیت چقدر میتواند زشت باشد شگفتزده شدم. من الجزیره و رسانههای اسرائیلی و نیویورک تایمز را میخوانم، سیانان و اماسانبیسی را تماشا میکنم. خانوادهام به من میگویند از خبرهای جنگ عبور کنم. زیرا این خبرها فقط ناامیدکنندهاند.
-شما یک بار شکایت کردید که صدای فلسطینیان دیگر شنیده نمیشود. چرا به این نتیجه رسیدهاید؟
دانشمندان، سیاستمداران و فعالان فوقالعادهای وجود دارند، فلسطینیهایی هستند که بر زبان انگلیسی تسلط کامل دارند. اما صدای فلسطینیها به ندرت شنیده میشود. در شبکههای تلویزیونی وقایع را سخنگویان نظامی، سیاستمداران و کارشناسان جنگ و تحلیلگران آمریکایی که در خاورمیانه خدمت کردهاند توضیح میدهند. این به سادگی باور نکردنی است.
-صادقانه بگویم، ما سخت تلاش میکنیم تا با فلسطینیها ارتباط برقرار کنیم، اما آنها درخواست ما را بیپاسخ میگذارند. گمان میرود که میترسند.
– من هم میترسم! از من خواسته شده که برای روزنامهها مقاله بنویسم و این مرا میترساند، اما به این نتیجه رسیدهام که این کمترین کاری است که میتوانم انجام دهم. موضوع این است که اینجا در ایالات متحده، جایی که من زندگی میکنم، صحبتهای زیادی در مورد ترس جامعه اسرائیل وجود دارد. اما هیچ کس در مورد ترسناک بودن فلسطینی بودن در حال حاضر صحبت نمیکند. این میتواند به قیمت کار شما تمام شود. من دوستانی دارم که در اینجا، در بوستون با درخواست آتشبس در تظاهرات کوچکی شرکت کردند. از ترس آنکه از دانشگاه اخراجشان کنند، چهرهشان را پوشانده بودند. وضعیت فلسطینیان در اسرائیل بسیار پیچیدهتر است. آنها از بیان نظر خود میترسند.
– فکر میکنم یک مشکل بزرگ این است که کشتار ۷ اکتبر، در حالی که اغلب محکوم میشد، بلافاصله توضیح یا توجیه شد. چرا نمیتوان به طور کامل کشتار را قتل عام نامید؟
-کشتن غیرنظامیان هیچ توجیهی ندارد. کشتن انسان توجیهپذیر نیست. اما راستش، وقتی اولین خبر را در ۷ اکتبر شنیدم که میگفت ۲۲ اسرائیلی کشته شدهاند، فکر کردم: خدای من، آنها حداقل ۵۰۰۰ فلسطینی را خواهند کشت. و وقتی فهمیدم که صدها اسرائیلی کشته شدهاند، نمیدانم. اکنون کاروانهای دهها هزار فلسطینی را میبینم که از شمال نوار غزه خارج میشوند و فکر نمیکنم دیگر هرگز برگردند. برخی رسانههای اسرائیلی از آن به عنوان «نکبت ۲۰۲۳» یاد میکنند. همینطوری. اما دیدن دهها هزار آواره که برخی از آنها برای دومین یا سومین بار در زندگیشان در حال فرار هستند، برای فلسطینیان چه معنایی دارد؟ این نباید فراموش شود. وقتی فلسطینیهایی را که در ۷ اکتبر مرتکب این عمل وحشتناک شدند تصور میکنم، افرادی را میبینم که احتمالاً در حدود سال ۲۰۰۰ به دنیا آمدهاند. در نظر آنها، اسرائیل ارتش است، شهرک نشینانی که آنها را در زندان بزرگی حبس کرده – از منظر فلسطینی، این احتمالاً نوعی مکانیسم دفاعی است.
-شما یک اسرائیلی عرب هستید. در مرز کرانه باختری به دنیا آمدید و در یک مدرسه شبانهروزی به عبری تحصیل کردید. در کجای جامعه قرار میگیرید؟
– من یک شهروند فلسطینی اسرائیل هستم. من اکنون در بوستون هستم. آخرین پروژه تلویزیونی من درباره مدرسه دو زبانه در اورشلیم بود: فلسطینیها و اسرائیلیها با هم زندگی میکنند و سعی میکنند رنج و درد یکدیگر را درک کنند و زبان مشترکی پیدا کنند. آنها در واقع مخلوطی از عربی و عبری صحبت میکنند. من همیشه فکر میکردم این وظیفه ماست: تلاش برای یافتن نوعی درک. اما این غیر منطقی است. علمی تخیلی است.
در واقع شما به عنوان یک نویسنده و روزنامهنگار همیشه سعی کردهاید داستانهای فلسطینیها را بگویید و به زبان عبری بنویسید تا یهودیان بتوانند طرف فلسطینی را درک کنند.
-بله، درست است. اما در کار دانشگاهی اکنون روی این سوال تمرکز میکنم که چگونه امید را حفظ کنم. من دغدغه امید در ادبیات فلسطینی بعد از نکبت را دارم. یک کتاب فوق العاده در این باره وجود دارد به نام «امید بدون خوشبینی». اما کار به طور فزایندهای دشوار میشود.
در ستونهای خود برای هاآرتص، اغلب به طنز، به کنایه و به طعنه تحقیرهایی که شما و سایر فلسطینیها در اسرائیل متحمل شدهاید را آشکار کردهاید. میتوانید در مورد تجربه خود توضیح دهید؟ و بالاخره چه شد که از کشور خارج شدید؟
-اول از همه، من در مقطعی نویسنده شناخته شدهای بودم، بنابراین فکر میکنم کمی برایم راحت تر بود. اما من کاملا امیدم را از دست دادهام. من نمیخواستم فرزندانم در اورشلیم بزرگ شوند. در سال ۲۰۱۴ این شکست را پذیرفتم.
اما چه اتفاقی افتاده بود؟ چرا این روش کار نکرد؟
-لطفاً من را سرزنش نکنید.
من شما را سرزنش نمیکنم.
-راستش من در مورد قدرت نوشتن شک دارم. من پول و منابع و ارتش ندارم که چیزی را تغییر دهم. نوشتن تنها کاری بود که میتوانستم انجام دهم. اما اینجا هم باید اعتراف کنم که خیلی ترسیده بودم. من در چارچوبی نوشتم که میدانستم برای مثلاً خوانندگان و نویسندگان چپ هاآرتص قابل قبول است. همیشه میدانستم که اگر زیادهروی کنم ممکن است شغلم را از دست بدهم. من مانند همه فلسطینیهای اسرائیل منبع درآمد دیگری نداشتم. ما هیچ پایتخت فلسطینی در اسرائیل نداریم. ما نه پول داریم، نه نهادهای حامی. بنابراین این همیشه معیشت یک نویسنده در مخاطره است. من همیشه از خطر آگاه هستم و برای همین هم با ترس مینویسم. چالش این بود که به نحوی راهی برای ثبت واقعیت وحشتناک پیدا کنیم، اما به روشی که همچنان برای خواننده اسرائیلی قابل قبول باشد. این داستان نوشتن و زندگی من است. چیزی که ویرانگر و حقیر است، آگاهی از این ترس است. حتی گاهی عذرخواهی میکنم که اینطور کار کردم. من از شوخی و طنز برای جلب توجه استفاده کردم. و سپس برای گفتن یک داستان غم انگیز در مورد وضعیت کنونی. طنز به یک معنا بلیط بود، نه مقصد. بلیط بقا.
تصمیم شما برای نوشتن منحصراً به زبان عبری در جامعه فلسطین چگونه مورد استقبال قرار گرفت؟
-گاهی از من انتقاد شده است و این را میفهمم چون زبان با هویت و ملیت مرتبط است. به خاطر استفاده از این زبان مورد انتقاد قرار گرفتم.
بیشتر بخوانید: