
غزلی از فائزه جنیدی
غزل فائزه جنیدی با بیانی لطیف، سفرِ ناتمامِ انسان به سوی معنا را روایت میکند؛ گویی راوی در دایرهای از انتظار و زخم گرفتار آمده، اما هنوز به شهرِ آرمانیِ خود نرسیده است.
غزل فائزه جنیدی با بیانی لطیف، سفرِ ناتمامِ انسان به سوی معنا را روایت میکند؛ گویی راوی در دایرهای از انتظار و زخم گرفتار آمده، اما هنوز به شهرِ آرمانیِ خود نرسیده است.
این مقاله از منظری متفاوت به کتاب «بوف کور» صادق هدایت نگاه میکند. فرض بر این است که شخصیت داستان مردی است که در اوایل جوانی در وجود خود زنی را کشف میکند. در صدد انکار و سرکوب آن نیمه وجود برمیآید ولی از پس برنمیآید. زن را نیمه مطلوب خویش مییابد اما جرات پذیرش آن را ندارد. زن در روابط جنسی بیشترین حضور را دارد و تمامی عرصه وجود را جولانگاه خود میکند. مرد همیشه ناکام میماند. جنگی مدام در جریان است و مرد مرتب قصد کشتن زن را دارد.
انتشار کاریکاتوری در شماره ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵ مجله طنز لمان در ترکیه، که پیامبران اسلام و یهودیت را در حال دست دادن بر فراز شهری بمبارانشده نشان میداد، موجی از خشم عمومی و واکنشهای شدید را به دنبال داشت.
کتاب «جمعه مرگبار» نوشته الحافظ تردشوک، فعال سودانی، روایتی تکاندهنده از قتلعام ۲۴ ژوئن ۲۰۲۲ در مرز ملیلیه است که طی آن دهها مهاجر جان باختند. این اثر، اولین گزارش ادبی از دیدگاه یک بازمانده، رنجهای مهاجران سودانی و فریاد عدالتخواهی آنان را به تصویر میکشد.
مریم رئیسدانا و امیرحسین یزدانبد با نگاهی موشکافانه به داستان «سارا کول: یکجور داستان عاشقانه» اثر راسل بنکز، لایههای پیچیده مردسالاری، تفاوت طبقاتی، و تناقضات راوی غیرقابل اعتماد را در گفتوگو با یکدیگر میکاوند. این گفتوگو نهتنها مضامین اجتماعی و روانشناختی داستان را روشن میسازد، بلکه چالشهای ترجمه این اثر به فارسی را نیز به بحث میگذارد.
دکتر علی سرکوهی در این مقاله به تحلیل پدیده «سردرگمی سازمانیافته» به عنوان ابزاری برای کنترل اجتماعی و سیاسی در ایران میپردازد. او استدلال میکند که این پدیده، نوعی جنگ روانی مدرن است که با استفاده از اطلاعات متناقض، اخبار ضدونقیض، و تحریف واقعیتها، ذهن جمعی ایرانیان را هدف گرفته است.
پایان دوسیه جنگ ایران و اسرائیل در بانگ – این داستان با تلفیق فرمالیسم پیچیده و هستیشناسی ویرانگر، نه فقط رویدادهای جنگ جهانی، بلکه ساختارهای معرفتی را هدف میگیرد که جنگ را ممکن میسازند. بورخس نشان میدهد که جنگ، مانند هزارتوهای باغش، هیچ مرکز یا خروجی ندارد-تنها گذرگاههایی انشعابی است به رنجی بیپایان.
فلش فیکشن (Flash Fiction) داستانی فوق العاده کوتاه است (معمولاً کمتر از ۱۰۰۰ کلمه) که با کمترین واژهها، حداکثر تأثیر را میگذارد. مانند یک عکس فوری ادبی، تمرکز آن روی یک لحظه، ایده یا احساسِ واحد است و اغلب پایانبندی غافلگیرکننده یا باز دارد. چند نمونه از قباد آذرآیین.
این سروده، مویهنامهای است برای دردِ مشترکِ انسان و میهن: “زخم بر پیکر تو، زخم بر جانِ من است”. اما در این سوگواره، امیدواری نیز نهفته: “تو ققنوسی و از این آتش، باز خواهی جهید”…»
«آیا راهحلهای زودبازده (…) ما را به جامعهای توانمندتر، مستقلتر و آگاهتر سوق خواهند داد؟ یا صرفاً ساختاری پوسیده را با چهرهای نو بازسازی خواهند کرد؟» این پرسش، هسته اصلی بحران کنونی است: وسوسه اقدامات کوتاهمدت در برابر ضرورتِ ساختن آلترناتیوی مستقل و برآمده از اراده جمعی.
گفتوگویی پرهیجان و در عین حال طنزآمیز و ابسورد از یک خانواده ایرانی کنار دریاچه بند طرقرود در حوالی نطنز در دامنه کوههای کرکس که شاهد عبور موشک فتاح در آسمان هستند.
انتشارات اسمانا مجموعهای از سرودههای عباس امانت، تاریخنگار و پژوهشگر را با عنوان «زیر گنبد دوّار» منتشر کرد. این کتاب که نخستین چاپ آن در سال ۲۰۲۵ (۱۴۰۴ خورشیدی) روانه بازار شده، گزیدهای از اشعار امانت را در بر میگیرد که بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۴ سروده شدهاند.
«قدرمرد» غرقه در تاریکی و شرجی، از صدای نفسهای غیرعادی «تمساح» بیدار شده بود. دو و نیم صبح بود. با این که دستور داده بود بعد از یک ساعت بیدارش کنند، محافظ وفادارش فقط تا درگاه اتاق خواب آمده بود.
این شعر، در بستر تهدیدهای اخیر بمباران، با طرح دو پرسش بنیادین به جنگ میتازد: آیا فناوری مرگبار میتواند انسانیت را در خود محو کند؟ و آیا تخریب فردو، که شاعر آن را «گلوگاه نازک امید» مینامد، آینده را به خاکستری از رؤیاهای سوخته بدل نخواهد کرد؟ فیروزی با هشدار نسبت به فاجعه زیستمحیطی و نابودی حافظه جمعی، در بیت پایانی شعرد اعتراض شاعرانهای را علیه جنگطلبی فریاد میزند: «بعضی خوابها باید خواب بمانند، تا زمین از خاکستر تهی شود.»
شماری از شخصیتهای دانشگاهی ایران در بیانیهای به زبان انگلیسی خواستار توقف فوری حملات اسرائیل به ایران شدند. بیانیه یادآوری میکند که تهران و چندین شهر دیگر ایران تحت حملات اسرائیل قرار گرفتهاند که به کشته شدن صدها غیرنظامی و ویرانی مناطق مسکونی و زیرساختهای حیاتی مانند بیمارستانها منجر شده است. بیانیه یادآوری میکند که هدفگیری تأسیسات هستهای و مخازن نفت و گاز خسارات زیستمحیطی و انسانی جبرانناپذیری به همراه داشته است.
نوشته لیدا ذبیحی، «گنجشک و بامداد خاورمیانه»، با روایتی دوپاره از جنگ ایران و عراق در کودکی و جنگ اخیر با اسرائیل در مقام مادری، تصویری از ترس مشترک نسلها در مواجهه با جنگ ارائه میدهد. نویسنده با تمرکز بر تجربه مادری که فرزندانش در تهران هدف حملات تهاجم نظامی اسرائیل قرار گرفتهاند، پرسشی جهانی را مطرح میکند: چرا کودکان دیروز و امروز باید این وحشت را تجربه کنند؟
: توماج صالحی، خواننده رپ اعتراضی، بار دیگر در جزیره کیش بازداشت شد. این بازداشت در حالی رخ میدهد که نهادهای امنیتی ایران موج گستردهای از سرکوبها را علیه فعالان مدنی، دانشگاهیان و کاربران فضای مجازی با اتهامات سنگین آغاز کردهاند.
شعر علی قنبری را میتوان همراستا با نظریهی آدرنو دربارهی هنر در عصر بحران، مانیفستی ادبی در شرایط جنگی کنونی دانست. شاعر از یک سو به ناتوانی زبان اعتراف میکند، اما از سوی دیگر، با نوشتن، سکوت را میشکند – کنشی که از جنس مقاومت است. شعر را میخوانید:
سحرگاه ۲۷ خرداد دو هنرمند، پارسا مصلحیفرد (نوازنده) و آرمین مختاری (هنرمند نقاش) بر بام خانهای در تهران. نمایی از کوهستان در دوردست. برج میلاد و خانههایی با ساکنانی که ممکن است شهر را ترک کرده باشند. در پهنهی آسمان درگیری پدافند هوایی با جنگندههای متخاصم.
این روایت، خشونت و پوچی جنگ را نه با شعار، بلکه با نشاندادن تأثیر آن بر زندگی عادی و خاطرات شخصی به تصویر میکشد. استفاده از نمادهای ساده اما عمیق (کبوتر، زردآلو، دوچرخه) و روایتِ چندلایه از گذشته و حال، آن را به متنی ادبی و تاملبرانگیز تبدیل کرده است.
«ویرانهها و سینیهای زردآلو» نوشتهی شیرین عزیزی مقدم، روایتی است که در مرز خاطره و داستان، با ظرافتی ضدجنگ، زندگیهای عادی را در برابر وحشت موشکباران ایران و اسرائیل قرار میدهد؛ داستانی که با زردآلوهای خشکنشده و کبوترهای ترسیده، بیعدالتی جنگ را نه با شعار، بلکه با خردهامیدهای انسانی فریاد میزند.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.